9. مهر 1397 - 9:11   |   کد مطلب: 34067
کسب مقام سوم مسابقات پرش با اسب قهرمانی کشور بزرگسالان توسط سوارکار همدانی
علیرضا بختیاری بر سکوی سوم مسابقات پرش با اسب قهرمانی کشور بزرگسالان ایستاد.

به گزارش پایگاه خبری همدان ورزش، علیرضا بختیاری بر سکوی سوم مسابقات پرش با اسب قهرمانی کشور سال 1397ایستاد
مسابقات پرش با اسب قهرمانی بزرگسالان کشور در هفته اول مهر ماه برگزار شد
این رقابتها در 5 راند با شرکت 55 سوارکار برتر کشور طی سه روز در باشگاه سوارکاری بام تهران برگزار شد و در پایان رقابتها علیرضا بختیاری سوارکار پر افتخار و شایسته همدانی با اختلاف کتر از 2 خطا در جایگاه سوم قهرمانی کشور ایستاد و مدال برنز این مسابقات را برگردن آویخت .
شایان ذکر است قهرمانی این مسابقات در سال 97 به رامین شهابی دیگر سوارکار همدانی که سال جاری در تهران فعالیت حرفه ای خود را پیگیری میکرد تعلق گرفت.
علیرضا بختیاری تنها قهرمان شهرستانی مسابقات پرش با اسب کشور در ادوار برگزاری این رقابتها می باشد

9. مهر 1397 - 9:07   |   کد مطلب: 34066
بازدید پیشکسوتان دو میدانی از پیست تازه تاسیس شهید مفتح
پیشکسوتان دو میدانی از پیست تازه تاسیس شهید مفتح بازدید کردند.

به گزارش پایگاه خبری همدان ورزش، عصر دیروز رئیس و دبیر ،کمیته پیش کسوتان ،اعضا هیئت ریئسه و قهرمانان از پیست تازه تاسیس شهید مفتح بازدید کردند.بنوان دبیر هیئت دو میدانی گفت :این پیست از سال 1389 زیر ساخت سازی شده بود که با حمایت های منعم مدیر کل ورزش و جوانان امسال به بهره برداری رسید .وی افزود :پیست تارتان مفتح در سطح استان و منطقه بی نظیر است که در استادیوم 15 هزار نفری شهید مفتح راه اندازی شده است .بنوان افزود :این پیست قابلیت برگزاری مسابقات بین المللی و فرا ملی را دارد و در اختیار داشتن این پیست در روند پیشرفت ورزش استان شامل رشد و شکوفایی و استعداد یابی ورزشکاران حرفه ای هستیم .

8. مهر 1397 - 12:21   |   کد مطلب: 34063
مروری‌بر#ماجرای_دیروز ملت ایران/ از کمک های گسترده به جبهه های جنگ تا اهدای اقلام برای مناطق زلزله زده/ ایران چگونه بزرگترین تورم تاریخ
بزرگترین تورم در طول تاریخ انقلاب اسلامی مربوط به دوران جنگ تحمیلی است؛ دورانی که نه کارخانه ای بود که چرخ آن بچرخد و نه کشورهای دیگر حتی مواد غذایی به ایران می دادند؛ سکوهای نفتی ما مورد حملات دشمن قرار می گرفت و فروش نفت به پایین ترین حد رسیده بود.

به گزارش پایگاه خبری همدان ورزش، به نقل از شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ صحبت از جنگ که می شود فرقی ندارد از متولدین کدام دهه باشیم اما ناخودآگاه ذهنمان به سمت روزهایی کشیده می شود که همه مردم از همه اقشار از همه سنین جان خود را در کف دست قرار داده و به سمت جبهه ها رفتند. هشت سال دفاع از کشور در مقابل همه قدرت های جهان موضوعی نیست که خاطر نسل های بعد از جنگ برود.

 

قطحی، گرانی و مشکلات معیشتی موضوعات مهمی بودند که مردم در دوران جنگ با آنها رو به رو شدند؛ در شرایطی که کشور تازه توانسته بود رژیم شاهنشاهی را سرنگون کند و در شرایط اقتصادی، نظامی نامطلوب ایران آماج حملات دشمن شد.

 

بزرگترین تورم در طول تاریخ انقلاب اسلامی مربوط به دوران جنگ تحمیلی است؛ دورانی که نه کارخانه ای بود که چرخ آن بچرخد و نه کشورهای دیگر حتی مواد غذایی به ایران می دادند؛ سکوهای نفتی ما مورد حملات دشمن قرار می گرفت و فروش نفت به پایین ترین حد رسیده بود.

 

در دوران جنگ 8 ساله مردم این کشور نیز در پشت صحنه همیشه خالصانه به یاد فرزندان خود در جبهه ها بودند و با کمک های نقدی و غیر نقدی خود یاری رسان این غیور مردان بودند و با ارسال کمک ها در قالب کاروانها و جمع آوری کمک های نقدی در پایگاه های بسیج ، مصلاهای نمازجمعه و .... پشتیبان رزمندگان بودند.

 

مردم ایران در 8 سال جنگ تحمیلی در سال های 60 تا 68 به فرمایش رهبر کبیر انقلاب اسلامی امام خمینی لبیک گفته و با اهدای دارایی های خود هرچند اندک توانستند از پس مشکلات نظامی و اقتصادی آن دوران بر آیند. همه آنها تنها با فرمان امام سر از پا نشناخته و به عرصه آمدند. فرمانی که از همان ابتدا صادر شد" کمک به جبهه کمک به اسلام است".

 

برخی مردم حتی حاضر نبودند در قبال کمک هایی که می کنند قبض و یا رسیدی دریافت کنند؛ استدلال آنها این بود که این رسید می تواند در جایی دیگر صرف شود و همچنین این کمک ها برای رضای خداست و نیازی به رسید نیست.

تصاویر زیادی از این کمک ها در دست نیست اما همین میزان اندک از فیلم های آرشیوی حاکی از عمق وفاداری مردم به کشور و تلاش آنها برای مقابله با جنگ های اقتصادی است. دیروز پیرزنانی بودند که تنها وعده غذایی خود را به جبهه ها بردند تا در این شرایط مرهمی بر زخم های کشور زخم خورده باشند.

 

خاطراتی از کمک های مردمی به جبهه ها

 

سعید لیلاز، یکی از فعالان اصلاح طلب در خاطره ای می گوید: اوایل جنگ در بازار تهران بودم و در اوایل جنگ گاهی شهدایی را می آوردند که به ازای هر شهید یک کامیون خالی هم پشت آنها حضور داشت که بعد از تشییع شهدا از 4 راه گلوبندک تا چهار راه سیروس، همه این کامیون ها پر از کمکهای مردمی می شد بدون آنکه حتی یک رسید بگیرند.

اسماعیلی یکی از رزمندگان در ایام دفاع مقدس در خاطره ای از جمع آوری کمک های مردمی می گوید: در آنروزها از طریق مساجد اعلام شد که نیاز شدید به دارو و وسایل کمک های اولیه وجود دارد که مردم هرچه در خانه ها داشتند از قبیل پنبه، دارو، گازهای استریل و لوازم و تجهیزات کمک های اولیه را به وانت هایی که به محلات برای جمع آوری آمده بودند، اهدا کردند.

کلیپی هم در رسانه ها بارها منتشر شده است که پیرزنی را نشان می دهد که در صف اهدای لوازم و مواد غذایی به جبهه ها ایستاده است. گوینده از او می پرسد چه چیزی را برای کمک به جبهه ها آورده و او با لهجه شیرین خود می گوید "بادوم".
این پیرزن علت این کار را برای حمایت از رهبر انقلاب یعنی امام خمینی و همچین کمک به جوانانی که در جبهه ها جان خود را در کف دست گرفته اند عنوان می کند.

 

غلامرضا قاری، یکی از رزمندگان دفاع مقدس نیز در خاطره ای می گوید: کمک‌های مردمی در پشت جبهه‌ها بسیار چشمگیر بود و مردم به منظور حمایت از رزمندگان اسلام هر آنچه که در توان داشتند به جبهه‌ها می‌فرستادند تا در اختیار رزمندگان قرار گیرد و ما مسئول این مهم بودیم، اقلامی که در داخل برخی از آن‌ها نامه‌ها و خاطراتی از سوی فرستندگان بود که برای توفیق رزمندگان دعا می‌کردند و از آنان التماس داشتند.

وی می گوید: یک بار که کارتن‌های کمپوت از تپه به پائین سرازیر شدند و آن منطقه نا امن بود، با کمک شهید زین الدین سه روز این کمپوت های اهدایی را در گونی می ریختیم و با پایین تپه انتقال می دادیم.


 

نکته قابل توجه این است که صحنه جنگ نظامی امروز به جنگ اقتصادی تبدیل شده است؛ امروز دشمنان جنگ اقتصادی را علیه این مرز و بوم و به ویژه ملت آغاز کرده و همه تلاش دشمن در به تنگنا کشاندن معیشت ملت است.

دشمنان خارجی و داخلی با عملیات روانی در رسانه های استکباری، ملت را از آینده اقتصادی می ترسانند و از همین جهت تمام تلاششان را برای دعوت مردم به احتکار به کار بسته اند.

این روزها مردم ماجرای دیروز خود را فراموش کرده اند و متاسفانه برخی از آنها در این راستا اقدام به خریدهای کلان از کالاهای اساسی و احتکار خانگی زده‌اند. مواد غذایی که تا دیروز به عنوان مصرف روزانه از فروشگاه ها تهیه می شد امروز بسته بسته توسط عده های معدود خریداری می شود و با افزایش تقاضا قحطی دروغین در کشور به راه افتاده است.

با پیشی گرفتن تقاضا از عرضه، گرانی و تورم بر کشور سایه افکنده و لحظه به لحظه قیمت ها افزایش پیدا می کند و از همین جهت قدرت خرید مردم پایین می آید؛ در حقیقت این ظلمی است که مردم در ابتدا در حق هم وطنان خود و در ادامه در حق خود می کنند.

 

این اقدام برخی از مردم در هجوم به بازارها در حالی رخ می دهد که در کنار سابقه درخشان مردم در 8 سال جنگ تحمیلی، بارها مردم در جریان حوادث طبیعی نشان دادند که جان هموطنان خود بر رفاه خود اولویت دارد و از کمک های خود دریغ نکردند.

کمک های مردمی به زلزله زدگان بم، کمک های بی دریغ مردم در ماجرای زلزله رودبار و حجم انبوه کمک ها به مردم زلزله زده کرمانشاه تنها بخشی از کمک های مردم در مواقع بحران به همدیگر است؛ این مسائل نشان داد که مردم به جای اینکه به فکر معیشت خود باشند به فکر دیگران بوده و با جان فشانی و  فداکاری و ایثار گسترده، همه مایحتاج اساسی خود را وقف رزمندگان و آسیب دیدگان و زلزله زدگان و... می کردند.

امروز هم در چنین شرایط اقتصادی بهتر است مردم به جای گوش سپردن به هجمه ها و تنش های اقتصادی رسانه های بیگانه در کمال خونسردی از احتکار مواد غذایی در خانه های خود پرهیز کنند؛ مردم ایران همان مردم هستند اما در شرایط روحی وتحت بازی روانی رسانه های غربی متاسفانه فراموش کرده اند که اگر انبارهای احتکار خانگی خود را خالی کنند بسیاری از مشکلات اقتصادی حل می شود.

7. مهر 1397 - 11:47   |   کد مطلب: 34061

بهانه نگارش این چند سطر، جوابیه منتشر شده از سوی #هیات_کشتی_استان_همدان پیرامون نقد یکی از خبرنگاران بر عملکرد این هیات است. نقدی که خیلی محترمانه نوشته شده و کاملا وارد است.

5. مهر 1397 - 9:09   |   کد مطلب: 25626
 قرص‌های رژیمی در مقابل ورزش
حفظ بدنی سالم و قوی، به کار و نظم و انضباط زیادی نیاز دارد. شما باید یک رژیم غذایی سالم داشته باشید و چند بار در هفته ورزش کنید. اما بعضی از افراد ترجیح می‌دهند که به جای ورزش، از قرص های رژیمی استفاده کنند.ا ما با در نظر گرفتن همه چیز، کدام یک از آن‌ها بیشتر به کاهش وزن کمک می‌کنند؟

مزایا و معایب ورزش منظم

انسانها از ۴۰۰۰ سال قبل از میلاد ورزش می‌کردند. بقراط (پزشک یونانی) از تناسب اندام به عنوان کلید داشتن یک بدن سالم یاد کرده است. اما چرا باید ورزش کنید؟

مزایا

قلب را قوی نگه می‌دارد

ورزش منظم، عضلات را قوی و محکم می‌کند. قلب،یک عضله است. سالم نگهداشتن قلب مستلزم یک ورزش مناسب است. ورزش منظم خطر ابتلا به بیماریهای قلبی عروقی را کاهش می‌دهد. همچنین، گردش خون را بهبود می‌بخشد و استرس را برطرف می‌کند.

هم ذهن و هم بدن را تقویت می‌کند

ورزش کردن فقط برای بدن مفید نیست بلکه ذهن را نیز آرام و هوشیار نگه می‌دارد. ورزش باعث ترشح هورمون‌های‌ شادی می‌شود. این هورمون‌ها استرس و اضطراب را کاهش می‌دهند. همچنین، ورزش خطر ابتلا به افسردگی و سایر اختلالات روانی را نیز کاهش می‌دهد.

وزن را پایین نگه می‌دارد

هیچ چیز به اندازه ورزش برای لاغر کردن بدن مفید نیست. ورزش چربی ذخیره شده در بدن را کاهش می‌دهد. چربی ذخیره شده فضای بیشتری نسبت به عضلات خالص می‌گیرد. لاغری زیاد، معادل سالم بودن نیست. اگر چربی بدن‌تان را پایین نیاوید سالم تر از یک فرد چاق نخواهید بود.

معایب

کشیدگی عضلانی

زیاده روی در هر چیز خوبی برای سلامتی مفید نیست و ورزش نیز از این قاعده مستثنی نمی‌باشد .ورزش بیش از حد می‌تواند باعث کشیدگی عضلانی شود به خصوص اگر خودتان را قبل از ورزش گرم نکرده باشید. همچنین، می‌تواند باعث آسیب دیدگی و درد مفاصل نیز شود. راه حل این است که به عضلات و مفاصل‌تان بیش از حد فشار نیاورید.

مزایا و معایب قرص‌های رژیمی

در حالیکه هیچ قرص جادویی وجود ندارد که وزن شما را کم کند اما این مسأله، مانع فروش قرص‌های رژیمی توسط تولیدکنندگان نمی‌شود. بعضی از آن‌ها از مواد مصنوعی ساخته شده‌اند و بقیه ادعا می کنند که ۱۰۰ درصد طبیعی هستند. اکثر قرص های رژیمی عوارض جانبی آزاردهنده‌ای مانند تپش قلب، اسهال یا خشکی دهان دارند.

مزایا

کاهش وزن آسان

کاهش وزن شما در یک بطری قرص خلاصه می‌شود. به هیچ وجه مجبور نیستید ورزش کنید. بعضی قرص‌های رژیمی ادعا می‌کنند که شما می‌توانید حتی درخواب چند کیلوگرم وزن از دست دهید.

نیازی به برنامه غذایی نیست

اکثر قرص‌های رژیمی، یک چیز را وعده می‌دهند: کاهش وزن مؤثر بدون برنامه غذایی. به طور خلاصه یعنی شما بدون توجه به چیزی که می خورید، وزن کم می‌کنید. همچنین، بعضی قرص‌های رژیمی با ویتامین‌ها یا مواد معدنی غنی شده‌اند تا ارزش غذایی‌شان افزایش یابد.

معایب

عوارض جانبی

اکثر افرادی که از قرص‌های رژیمی استفاده می‌کنند از عوارض جانبی مختلفی شکایت دارند. این عوارض جانبی شامل لرزش خفیف تا خستگی مزمن می‌باشد. بعضی‌ها می گویند که این عوارض جانبی، خود بخود برطرف می‌شوند اما بعضی افراد، مصرف قرص‌های رژیمی را قطع می‌کنند زیرا این عوارض جانبی بر فعالیت‌های روزانه‌ی آن‌ها اثر می‌گذارد.

نگرانی‌های جدی سلامتی

اکثر پزشکان قرص‌های رژیمی را توصیه نمی‌کنند به خصوص برای افرادی که بیماری قلبی دارند. قرص های رژیمی در بعضی موارد باعث حمله قلبی یا نارسایی کلیه می‌شوند.

مواد شیمیایی خطرناک

چیزی که بر روی برچسب می‌خوانید را باور نکنید. بعضی از مارک‌های قرص های رژیمی ادعا می‌کنند که از مواد تشکیل دهنده ۱۰۰ درصد طبیعی استفاده می‌کنند یا به عنوان قرص‌های بدون عارضه جانبی فروخته می‌شوند اما اینگونه نیست. بهتر است قبل از خرید قرص‌های رژیمی، اول تحقیق کنید.
با این اوصاف، کدام یک برای شما بهتر است؟

جواب این سوال به هدف‌تان بستگی دارد. اگر می‌خواهید به سالم‌ترین روش ممکن وزن کم کنید، به طور منظم ورزش کنید. اگر وقت ورزش کردن ندارید، به جای آن قرص‌های رژیمی مصرف کنید. اگر نگران سلامتی‌تان هستید یا نمی‌خواهید با عوارض جانبی نامطلوب روبرو شوید، انتخاب واضح است. ورزش همیشه بهتر از هر قرص رژیمی است.

برچسب‌ها: 
3. مهر 1397 - 9:03   |   کد مطلب: 34053
۵ توصیه ورزشی برای فصل پاییز

به گزارش پایگاه خبری همدان ورزش، با شروع فصل پاییز افرادی که ورزش می‌کنند غالبا مجبور می‌شوند که به دلیل تغییرات آب و هوایی تغییراتی در برنامه ورزشی خود ایجاد کنند.

به گزارش ایسنا به نقل از mnt، با سردتر شدن هوا برنامه ورزشی باید مطابق شرایط آب و هوایی جدید تنظیم شود.

توصیه‌های ورزشی زیر برای فصل پاییز می‌تواند مفید باشد:

۱ـ از هوای سرد پاییز استفاده کنید: فصل پاییز خنک‌تر از تابستان است اما هوا تمیز است و می‌توان خارج از فضای بسته ورزش کرد. ورزش‌هایی همچون پیاده‌روی سریع، هایکینگ (راهنوردی در طبیعت)، دوچرخه سواری و اسکیت برای این فصل مناسب هستند. این ورزش‌ها کالری‌سوزی بالا دارند و باعث پرورش عضلات نیز می‌شوند.

۲ـ به باشگاه بروید: معمولا با تمام شدن فصل گرما افراد به سمت باشگاه می‌روند. ورزش‌های باشگاهی برای پرورش عضلات و داشتن روابط اجتماعی مناسب‌تر هستند.

۳ـ ورزش متفاوت را تجربه کنید: پاییز زمان خوب برای ایجاد تغییرات است. اگر در ذهن خود فکر انجام ورزش متفاوتی را دارید می‌توانید در پاییز این کار را آغاز کنید.

۴ـ شدت ورزش را افزایش دهید: در فصل پاییز هوا خنک‌تر است و راحت‌تر می‌توانید ورزش‌های مفید را تحمل کنید. شدت پیاده‌روی یا دویدن را افزایش دهید.

۵ـ هدف‌های روزانه برای خود تعیین کنید: میزان قدم‌هایی که باید در روز بردارید یا مسافتی که باید طی کنید را تعیین کنید. این کار باعث می‌شود که انگیزه بیشتری برای ورزش پیدا کنید.

انتهای پیام

1. مهر 1397 - 9:13   |   کد مطلب: 34048
از ﺷﻤﺨﺎل ﺗﺎ ﺳﻘﺎﻟﮑﺴﺎر; ﻫﯿﺠﺎن و ﺗﻔﺮﯾﺢ / تصاویر

به گزارش پایگاه خبری همدان ورزش، محمود فارسی گردشگر همدانی در سفرنامه خود نوشت: دو ﻫﻔﺘﻪ ای ﺗﻮی ﺳﻔﺮ ﺑﻮدم و از ﺷﻤﺎل ﺷﺮﻗﯽ ﺗﺎ ﺷﻤﺎل رو رﻓﺘﯿﻢ. از ﺗﻨﮕﻪ ﺷﻤﺨﺎل در ﻧﺰدﯾﮑﯽ ﻣﺮز ﺑﺎﺟﮕﯿﺮان ﺷﺮوع ﮐﺮدﯾﻢ و رﺳﯿﺪﯾﻢ ﺑﻪ ﭘﺎﯾﺘﺨﺘﮕﺮدی.  ﺳﻔﺮ ﭘﻨﺞ روزی ﺗﺒﺪﯾﻞ ﺷﺪ ﺑﻪ ﺳﻔﺮﭼﻬﺎرده روزی و ﻫﻤﺴﻔﺮاﻧﯽ ﮐﻪ در ﻫﺮ ﺑﺨﺶ از ﺳﻔﺮ ﻫﻤﺮاﻫﺎﻧﯽ ﺻﺒﻮر و ﺑﯽ رﯾﺎ ﺑﻮدن. ﻣﻌﻤﻮﻻ دوﺳﺖ دارم ﻫﯿﭽﻬﺎﯾﮏ ﮐﻨﻢ, اﻣﺎ ﺑﻪ دﻟﯿﻞ ﻫﻤﮑﺎری در ﭘﺮوژه ای ﮔﺮدﺷﮕﺮی ﺗﻮی ﻫﻤﺪان ﻣﺠﺒﻮر ﺷﺪم ﺑﺎ اﺗﻮﺑﻮس ﺣﺮﮐﺖ ﮐﻨﻢ )ﺑﻠﯿﻂ ﻗﻄﺎر ﺗﻤﻮم ﺷﺪه ﺑﻮد( ﺗﺎ ﺑﺘﻮﻧﻢ ﻇﻬﺮ ﭼﻬﺎرﺷﻨﺒﻪ ﺑﻪ ﻣﺸﻬﺪ )ﺧﺮاﺳﺎن رﺿﻮی( ﺑﺮﺳﻢ. از ﻗﺒﻞ ﺑﺎ دو ﻧﻔﺮ از ﻫﻤﺴﻔﺮا از ﻣﺸﻬﺪ و زاﻫﺪان ﻫﻤﺎﻫﻨﮓ ﮐﺮده ﺑﻮدم و ﻗﺮار ﺑﻮد ﺑﺮای ﭘﯿﻤﺎﯾﺶ ﺗﻨﮕﻪ ﺷﻤﺨﺎل ﺑﺮﯾﻢ ﺑﻪ ﻃﺮف ﻗﻮﭼﺎن. ﺑﻌﺪ از ﻫﻤﺎﻫﻨﮕﯿﻬﺎ و ﭘﺮس و ﺟﻮ درﺑﺎره وﺿﻌﯿﺖ ﺗﻨﮕﻪ و ﺷﺮاﯾﻂ آب و ﻫﻮا; ﯾﻪ ﻫﻤﺴﻔﺮ دﯾﮕﻪ )از ﺗﻬﺮان( ﺑﻪ ﮔﺮوه اﺿﺎﻓﻪ ﺷﺪ. ﻋﺼﺮ ﺳﻪ ﺷﻨﺒﻪ )ﺷﺶ ﺷﻬﺮﯾﻮر ( رﻓﺘﻢ ﺗﻬﺮان و از اوﻧﺠﺎ ﺑﺎ آﻻﻟﻪ ﺑﻪ ﻃﺮف ﻣﺸﻬﺪ ﺑﻪ راه اﻓﺘﺎدﯾﻢ. ﻧﺰدﯾﮏ ﻇﻬﺮ ﭼﻬﺎرﺷﻨﺒﻪ رﺳﯿﺪﯾﻢ ﻣﺸﻬﺪ و ﻣﺴﺘﻘﯿﻢ رﻓﺘﯿﻢ ﭘﺎرک ﻣﻠﺖ و ﻗﺮار ﺑﻮد ﻫﻤﺴﻔﺮا اوﻧﺠﺎ ﺟﻤﻊ ﺑﺸﻦ ﺗﺎ ﺑﺮﯾﻢ از ﭘﻠﯿﺲ راه ﻣﺸﻬﺪ_ﻗﻮﭼﺎن ﻫﯿﭽﻬﺎﯾﮏ ﮐﻨﯿﻢ. ﺧﻮﻧﻮاده ﻫﻤﺴﻔﺮ ﻣﺸﻬﺪﯾﻤﻮن اوﻣﺪه  ﺧﻮدی. ﺑﺎﺑﺎی ﻫﻤﺴﻔﺮﻣﻮن ﻣﺎﺷﯿﻨﺶ ِ ﺑﻮدن ﺑﺮای ﺑﺪرﻗﻪ ﮐﻪ ﯾﻬﻮ ﻫﻤﻪ ﭼﯽ ﻋﻮض ﺷﺪ, ﻗﺮار ﺑﻮد ﻫﯿﭽﻬﺎﯾﮏ ﮐﻨﯿﻢ و ﺑﻪ ﻗﻮل ﻫﯿﭽﻬﺎﯾﮑﺮا ﺷﺪ ﻫﯿﭻ رو در اﺧﺘﯿﺎرﻣﻮن ﮔﺬاﺷﺖ و ﮔﻔﺖ ﺑﺎ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺷﺨﺼﯽ ﺑﺮﯾﻦ. ﻣﺸﻬﺪ ﺗﺎ ﻗﻮﭼﺎن ﺣﺪود ﯾﮏ و ﻧﯿﻢ ﺳﺎﻋﺖ و از ﺷﻬﺮ ﻗﻮﭼﺎن ﺗﺎ روﺳﺘﺎی ﺷﻤﺨﺎل ﻫﻢ ﺗﻘﺮﯾﺒﺎ ﻫﻤﯿﻨﻘﺪر زﻣﺎن ﻻزم ﻫﺴﺖ ﺗﺎ ﺑﻪ ﻣﻘﺼﺪ ﺑﺮﺳﯽ. ﻧﺰدﯾﮏ ﻏﺮوب رﺳﯿﺪﯾﻢ ﺑﻪ روﺳﺘﺎی ﻫﺪف ﮔﺮدﺷﮕﺮی ﺷﻤﺨﺎل. از اون ﻣﻨﻄﻘﻪ ﺑﺮاﺗﻮن ﺑﮕﻢ: ﻣﺮدم ﻣﻨﻄﻘﻪ ﮐﺮﻣﺎﻧﺞ ﻫﺴﺘﻦ و اﻓﺮادی ﺑﺴﯿﺎر ﻣﻬﺮﺑﺎن و ﻣﻬﻤﺎن ﻧﻮاز . ﻓﺎﺻﻠﻪ روﺳﺘﺎ ﺗﺎ ﻣﺮز ﺑﺎﺟﯿﮕﺮان ﺑﺎ  .( دﻗﯿﻘﻪ اﺳﺖ )ﻣﺮز اﯾﺮان ﺑﺎ ﺗﺮﮐﻤﻨﺴﺘﺎن 10 ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺣﺪود از اﻫﺎﻟﯽ روﺳﺘﺎ ﭘﺮس و ﺟﻮ ﮐﺮدﯾﻢ ﻣﺎﺷﯿﻦ رو ﮐﺠﺎ ﻣﯿﺘﻮﻧﯿﻢ ﭘﺎرک ﮐﻨﯿﻢ ﮐﻪ ﯾﮑﯽ از اﻫﺎﻟﯽ ﻫﻤﺮاﻫﯿﻤﻮن ﮐﺮد و رﻓﺘﯿﻢ ﺧﻮﻧﻪ آﻗﺎی ﻋﻠﯿﺰاده, ﯾﮑﯽ از اﻓﺮادی ﮐﻪ ﺧﻮﻧﻪ ﺧﻮدﺷﻮ ﺑﺮﻟﯽ ﭘﺬﯾﺮاﯾﯽ از ﻣﺴﺎﻓﺮا آﻣﺎده ﮐﺮده و ﺑﺎﻗﯿﻤﺖ ﻣﻨﺎﺳﺐ ﻣﯿﺸﻪ اوﻧﺠﺎ اﻗﺎﻣﺖ ﮐﺮد. ﺧﺎﻧﻢ ﻋﻠﯿﺰاده ﺑﺎ ﭼﺎی ﺗﺎزه دم ﺑﻪ اﺳﺘﻘﺒﺎﻟﻤﻮن اوﻣﺪ و اﺻﺮار داﺷﺖ ﮐﻪ ﺷﺐ ﻫﻤﻮﻧﺠﺎ اﻃﺮاق ﮐﻨﯿﻢ و ﺻﺒﺢ ﺑﺮﯾﻢ ﺑﻪ ﻃﺮف ﺗﻨﮕﻪ; ﻣﯿﮕﻔﺖ ﺷﺐ ﻫﻮا ﺳﺮد ﻫﺴﺖ و اذﯾﺖ ﻣﯿﺸﯿﻦ. اﻣﺎ ﻣﺎ ﻗﺒﻮل ﻧﮑﺮدﯾﻢ و ﮔﻔﺘﯿﻢ ﭼﺎدر و ﮐﯿﺴﻪ ﺧﻮاب ﻣﻨﺎﺳﺐ ﻓﺼﻞ ﻫﻤﺮاه دارﯾﻢ و ﺑﻌﺪ از اﯾﻨﮑﻪ از ﻣﻐﺎزه ﺧﺎﻧﻢ ﻋﻠﯿﺰاده ﮐﻤﯽ ﺧﺮﯾﺪ ﮐﺮدﯾﻢ, ﮐﻮﻟﻪ ﻫﺎ رو ﺑﺴﺘﯿﻢ و ﺗﻮی ﺗﺎرﯾﮑﯽ ﺷﺐ و ﺑﺎ ﮐﻮر ﺳﻮی ﻧﻮر ﭼﺮاغ ﭘﯿﺸﺎﻧﯽ راه دره رو در ﭘﯿﺶ ﮔﺮﻓﺘﯿﻢ. ورودی دره ﺗﺎﺑﻠﻮ ﻣﺸﺨﺼﺎت و ﻃﻮل ﻣﺴﯿﺮ ﻧﺼﺐ ﺷﺪه و ﻧﺸﻮن ﻣﯿﺪه ﺗﻨﮕﻪ ﺷﻤﺨﺎل ﭼﻘﺪ ﻣﺴﺎﻓﺖ داره و ﺑﻪ ﮐﺠﺎﻫﺎ ﺧﺘﻢ ﻣﯿﺸﻪ.  اﮔﻪ ﭘﯿﻤﺎﯾﺶ ﺗﻨﮕﻪ ﺷﻤﺨﺎل رو از ﻃﺮف روﺳﺘﺎی ﺷﻤﺨﺎل ﺷﺮوع ﮐﻨﯽ ﻧﯿﻤﻪ ﻫﺎی ﻣﺴﯿﺮ ﺑﻪ ﺳﻪ راﻫﯿﻤﯿﺮﺳﯽ ﮐﻪ ﻣﺴﯿﺮ ﺳﻤﺖ راﺳﺖ ﺑﻪ رﮔﺰ. اﻓﺮادی ﮐﻪ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺗﻮرﻫﺎی ﻃﺒﯿﻌﺘﮕﺮدی ﻣﺴﯿﺮ دوم رو ﻣﯿﺮن و اﺗﻮﺑﻮس َ رﺑﺎدام ﻣﯿﺮﺳﻪ و ﻣﺴﯿﺮ روﺑﺮو ﺑﻪ روﺳﺘﺎی د ُ روﺳﺘﺎی د ﻣﺴﺎﻓﺮﯾﻦ رو ﺗﻮی روﺳﺘﺎی درﮔﺰ ﺗﺤﻮﯾﻞ ﻣﯿﮕﯿﺮه. اﻟﺒﺘﻪ ﺑﻌﻀﯽ از اﻓﺮاد و ﮔﺮوه ﻫﺎ ﻫﻢ ﺑﺮای ﺷﺒﻤﺎﻧﯽ ﺑﻪ روﺳﺘﺎی ﺷﻤﺨﺎل ﺑﺮﻣﯿﮕﺮدن. ﺗﯿﻢ ﭼﻬﺎر ﻧﻔﺮی ﻣﺎ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ رﯾﺰی ﮐﺮده ﺑﻮد ﺳﻪ روزی ﺗﻮی ﺗﻨﮕﻪ ﺑﻤﻮﻧﯿﻢ و ﺑﺮای ﻫﻤﯿﻦ ﻫﯿﭻ ﻋﺠﻠﻪ ای ﺑﺮای ﭘﯿﻤﺎﯾﺶ ﺳﺮﯾﻌﻨﺪاﺷﺘﯿﻢ و ﺑﺎ ﺣﻮﺻﻠﻪ ﻗﺪم ﺑﺮﻣﯿﺪاﺷﺘﯿﻢ ﺗﺎ ﺑﺘﻮﻧﯿﻤﺘﻤﺎم زﯾﺒﺎﺋﯽ ﻫﺎی ﺗﻨﮕﻪ ﺷﻤﺨﺎل رو ﺑﺒﯿﻨﯿﻢ.   وارد ﺗﻨﮕﻪ ﺷﺪﯾﻢ و ﺑﻌﺪ از ﯾﮏ ﺳﺎﻋﺖ ﭘﯿﻤﺎﯾﺶ, ﺗﻮی ﯾﻪ ﺟﺎی ﻣﻨﺎﺳﺐ ﮐﻤﭗ زدﯾﻢ و آﺳﻤﺎن ﭘﺮ ﺳﺘﺎره و دره 21 ﭼﻬﺎرﺷﻨﺒﻪ ﺣﺪود ﺳﺎﻋﺖ ﺳﺎﮐﺖ و ﺗﺎرﯾﮏ ﮐﻪ ﻏﯿﺮ از ﻣﺎ ﭼﻬﺎر ﻧﻔﺮ ﻫﯿﭻ ﻣﻮﺟﻮد زﻧﺪه ای اوﻧﺠﺎ وﺟﻮد ﻧﺪاﺷﺖ رو ﺑﻪ ﺗﻤﺎﺷﺎ ﻧﺸﺴﺘﯿﻢ. ﭘﻨﺠﺸﻨﺒﻪ ﺗﺎ ﻧﺰدﯾﮏ ﻇﻬﺮ ﺗﻨﮕﻪ ﺧﻠﻮت و و ﺣﺪودای ﻇﻬﺮ ﺑﻮد ﮐﻪ ﭼﻨﺪ ﻧﻔﺮی رو ﺗﻮی دره دﯾﺪﯾﻢ. ﭘﯿﻤﺎﯾﺶ دره و آب ﺑﺎزی و ﺗﻤﺎﺷﺎی زﯾﺒﺎﯾﯽ ﻫﺎی ﺷﻤﺨﺎل ﻟﯿﺴﺖ ﮐﺎﻣﻞ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ اﻣﺮوز ﺑﻮد. ﺗﺎﻏﺮوب ﺗﻮﯾﺘﻨﮕﻪ ﭼﺮﺧﯿﺪﯾﻢ و ﻧﺰدﯾﮑﻐﺮوب ﯾﻪ ﻣﺤﻞ دﯾﮕﻪ ﺑﺮای ﮐﻤﭗ اﻧﺘﺨﺎب ﮐﺮدﯾﻢ; ﺟﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺻﺪای ﺧﺮوﺷﺎن آب ﺑﺎ آراﻣﺶ ﺑﯽ ﺣﺪ و ﺣﺼﺮ ﺗﻨﮕﻪ و ﺳﮑﻮت ﺷﺐ وﺻﻒ ﻧﺎﭘﺬﯾﺮ ﺷﺪه ﺑﻮد. ﺟﻤﻌﻪ ﺻﺒﺢ ﺑﺎ ﺻﺪای ﮔﺮدﺷﮕﺮاﻧﯽ از ﺧﻮاب ﺑﯿﺪار ﺷﺪﯾﻢ ﮐﻪ   راه اﻓﺘﺎدﯾﻢ ﺗﺎ ﺑﺮﮔﺮدﯾﻢ ﺑﻪ 10 ﺧﻮدﺷﻮن رو ﺑﻪ ﺗﻨﮕﻪ رﺳﻮﻧﺪه و ﻏﺮق ﻟﺬت ﺑﻮدن. ﺻﺒﺤﺎﻧﻪ ﺧﻮردﯾﻢ و ﮐﻤﭗ رو ﺟﻤﻊ ﮐﺮدﯾﻢ. ﺣﺪود ﺳﺎﻋﺖ ﻃﺮف روﺳﺘﺎی ﺷﻤﺨﺎل, آب ﻫﻨﻮز ﮐﻤﯽ ﺳﺮد ﺑﻮد و ﺑﻌﺪ از ﭼﻨﺪ دﻗﯿﻘﻪ ﺑﺪن ﻋﺎدت ﻣﯿﮑﺮد ﺑﻪ ﺳﺮﻣﺎش . ﺗﻮی رودﺧﻮﻧﻪ ﻣﺴﯿﺮ رو اداﻣﻪ دادﯾﻢ ﺗﺎ از ﺗﻨﮕﻪ ﺧﺎرج ﺷﺪﯾﻢ و ﻣﺠﺪد رﻓﺘﯿﻢ ﺑﻪ ﻃﺮف ﺧﻮﻧﻪ آﻗﺎی ﻋﻠﯿﺰاده. ﻣﺎﺷﯿﻦ رو ﺑﺮداﺷﺘﯿﻢ و ﺑﻪ ﻃﺮف ﻗﻮﭼﺎن ﺑﻪ راه اﻓﺘﺎدﯾﻢ. ﺑﻌﺪ از ﺣﺪود ﯾﮏ و ﻧﯿﻢ ﺳﺎﻋﺖ راﻧﻨﺪﮔﯽ رﺳﯿﺪﯾﻢ ﻗﻮﭼﺎن; اوﻧﺠﺎ ﺑﺎ دو ﻧﻔﺮ از ﻫﻤﺴﻔﺮاﻣﻮن ﺧﺪاﺣﺎﻓﻈﯽ ﮐﺮدﯾﻢ و ﺟﺎده ﻏﺮﺑﯽ رو در ﭘﯿﺶ ﮔﺮﻓﺘﯿﻢ. ﮐﻤﺘﺮ از ﭘﻨﺞ دﻗﯿﻘﻪ ﮐﻨﺎر ﺟﺎده اﯾﺴﺘﺎده ﺑﻮدﯾﻢ ﮐﻪ اوﻟﯿﻦ ﺗﻼﺷﻤﻮن ﺑﺮای ﻫﯿﭽﻬﺎﯾﮏ ﻧﺘﯿﺠﻪ داد و ﺑﺎ ﺧﺎﻧﻤﯽ اﻫﻞ ﻣﺸﻬﺪ ﻫﻤﺴﻔﺮ ﺷﺪﯾﻢ و ﺗﺎ ﺑﺠﻨﻮرد رﻓﺘﯿﻢ, در اداﻣﻪ ﭼﻨﺪ ﺗﺎ ﻣﺎﺷﯿﻦ دﯾﮕﻪ ﻋﻮض ﮐﺮدﯾﻢ ﺗﺎ ﺑﻪ ﮔﺮﮔﺎن ﺑﺮﺳﯿﻢ. ﻣﺴﯿﺮ ﻗﻮﭼﺎن ﺑﻪ ﮔﺮﮔﺎن )ﺧﺮاﺳﺎن رﺿﻮی _ﺧﺮاﺳﺎن ﺷﻤﺎی و ﮔﻠﺴﺘﺎن( ﯾﮑﯽ از ﺟﺎده ﻫﺎی ﺑﺪ ﺑﺮای ﻫﯿﭽﻬﺎﯾﮏ ﮐﺮدن ﺑﻮد. ﺑﻪ ﻫﺮ ﺳﺨﺘﯽ ﺑﻮد ﺧﻮدﻣﻮﻧﻮ رﺳﻮﻧﺪﯾﻢ ﺑﻪ ﮔﺮﮔﺎن و ﺳﻌﯿﺪ ﮐﻪ زودﺗﺮ از ﻣﺎ رﺳﯿﺪه ﺑﻮد اوﻣﺪ ﺑﻪ اﺳﺘﻘﺒﺎﻟﻤﻮن و ﭘﺎرت دوم ﺳﻔﺮ ﺑﺎ ﮔﺮوه ﺳﻪ ﻧﻔﺮی ﺷﺮوع ﺷﺪ. ﺷﺎم ﺧﻮردﯾﻢ و رﻓﺘﯿﻢ ﮐﻤﭗ ﺑﺰﻧﯿﻢ. ﺗﻮی ﮔﺮﮔﺎن ﻫﻢ ﻣﺜﻞ ﺧﯿﻠﯽ از ﺷﻬﺮﻫﺎی اﯾﺮان ﻧﻤﯿﺸﻪ داﺧﻞ ﺷﻬﺮ ﮐﻤﭗ زد, ﯾﮑﯽ ازﻣﺤﻠﻬﺎی ﮐﻤﭗ ﻧﺰدﯾﮏ ﺷﻬﺮ ﻧﺎﻫﺎرﺧﻮران ﻫﺴﺖ. رﻓﺘﯿﻢ اﻃﺮاف ﺟﻨﮕﻞ ﻧﺎﻫﺎرﺧﻮران   ﺻﺒﺢ ﺑﯿﺪار ﺷﺪﯾﻢ و ﺑﻌﺪ از ﺑﺮرﺳﯽ ﭼﻨﺪ ﺗﺎ ﮔﺰﯾﻨﻪ ﻣﺨﺎﻟﻒ 8 ﮐﻤﭗ زدﯾﻢ و ﺗﺎ ﺻﺒﺢ ﻣﻠﻮدی ﺗﺮﻣﺰ و ﺑﻮق ﻣﺎﺷﯿﻨﻬﺎ ﺗﻮی ﮔﻮﺷﻤﻮن ﺑﻮد. ﺳﺎﻋﺖ
و ﺑﺎﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ اﯾﻨﮑﻪ ﺳﻌﯿﺪ ﺑﺎ ﺧﻮدش ﻣﺎﺷﯿﻦ آورده ﺑﻮد, آﺑﺸﺎر ﺷﯿﺮآﺑﺎد رو ﺑﺮای ﮔﺸﺖ و ﮔﺬار اﻧﺘﺨﺎب ﮐﺮدﯾﻢ و راه اﻓﺘﺎدﯾﻢ. از ﮔﺮﮔﺎن ﺗﺎ ﺷﯿﺮآﺑﺎد ﺣﺪود ﯾﮏ ﺳﺎﻋﺖ ﻓﺎﺻﻠﻪ اﺳﺖ و اﮔﻪ ﺑﺎ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺷﺨﺼﯽ ﻣﯿﺮﯾﺪ ﺷﯿﺮآﺑﺎد و ﻗﺼﺪ دارﯾﻦ ﺷﺐ ﻫﻤﻮﻧﺠﺎ ﮐﻤﭗ ﮐﻨﯿﺪ ﺑﻬﺘﺮه ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺧﻮدﺗﻮن رو ﮐﻨﺎر ﮐﯿﻮﺳﮏ ورودی آﺑﺸﺎر ﭘﺎرک ﮐﻨﯿﺪ,  ﺑﻪ ﮔﻔﺘﻪ ﺗﻌﺪادی از ﻣﺴﺎﻓﺮا ﻟﻮازم ﻣﺎﺷﯿﻨﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺷﺐ ﻗﺴﻤﺖ ﭘﺎرﮐﯿﻨﮓ ﺑﻮدن ﺳﺮﻗﺖ و ﺷﯿﺸﻪ ﻫﺎﺷﻮن ﺷﮑﺴﺘﻪ.  ﺷﯿﺮآﺑﺎد ﺷﺎﻣﻞ ﻫﻔﺖ ﻃﺒﻘﻪ آﺑﺸﺎر ﺗﻮی ﺟﻨﮕﻞ ﻫﺴﺖ و ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺮای دﯾﺪن ﻫﺮ آﺑﺸﺎر ﻣﺴﺎﻓﺘﯽ رو ﮐﻮه ﭘﯿﻤﺎﯾﯽ ﮐﻨﯽ و ﻣﺴﯿﺮ ﻫﺮ اﺑﺸﺎر ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﻗﺒﻠﯽ ﺳﺨﺖ ﺗﺮ ﻣﯿﺸﻪ و ﭼﻨﺎﻧﭽﻪ ﺑﺎ ﮐﻮه ﭘﯿﻤﺎﯾﯽ آﺷﻨﺎﯾﯽ ﻧﺪارﯾﻦ ﺗﺎ ﺗﺠﻬﯿﺰات و ﻟﻮازم ﻻزم ﻫﻤﺮاﻫﺘﻮن ﻧﯿﺴﺖ ﺑﻪ آﺑﺸﺎر اول و دوم اﮐﺘﻔﺎ ﮐﻨﯿﺪ. وارد ﻣﻨﻄﻘﻪ ﺷﯿﺮآﺑﺎد ﺷﺪﯾﻢ, ﻣﺎﺷﯿﻦ رو ﭘﺎرک ﮐﺮدﯾﻢ و ﮐﻮﻟﻪ ﻫﺎ رو ﺑﺴﺘﯿﻢ و ﺑﻪ راه اﻓﺘﺎدﯾﻢ) ﻗﺒﻞ از ﺣﺮﮐﺖ ﺗﻮی ﮔﺮﮔﺎن ﻣﻮاد ﻏﺬاﯾﯽ ﺑﺮای ﭼﻨﺪ وﻋﺪه ﺧﺮﯾﺪه ﺑﻮدﯾﻢ و ﻫﻤﺮاه ﺧﻮدﻣﻮن داﺷﺘﯿﻢ ﺗﺎ اﮔﻪ ﺷﺐ ﺗﻮی ﺷﯿﺮآﺑﺎد ﮐﻤﭗ زدﯾﻢ ﺑﻪ ﻣﺸﮑﻞ ﻧﺨﻮرﯾﻢ(. آﺑﺸﺎر اول ﺑﺎ ﭘﺎرﮐﯿﻨﮓ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﮐﻤﯽ داره و دﺳﺘﺮﺳﯽ اون آﺳﻮﻧﻪ و ﺑﯿﺸﺘﺮ ﻣﺴﯿﺮ ﭘﺎﻧﺰده دﻗﯿﻘﻪ ای ﺳﻨﮓ ﻓﺮش ﺷﺪه. ﺑﺮای رﺳﯿﺪن ﺑﻪ آﺑﺸﺎر   دﻗﯿﻘﻪ ﺟﻨﮕﻞ ﻧﻮردی ﺗﻮی ارﺗﻔﺎع دارﯾﻢ و ﺑﻌﻀﯽ ﻗﺴﻤﺘﻬﺎ ﺑﺎﯾﺪ دﺳﺘﺒﻪ ﺳﻨﮓ ﺷﺪ. آﺑﺸﺎر دوم ﻫﻤﭙﺜﻞ اوﻟﯽ ﺷﻠﻮﻏﻪ و اﻓﺮاد 20 دوم ﺣﺪود زﯾﺎدی ﺗﻮی ﺣﻮﺿﭽﻪ زﯾﺮ آﺑﺸﺎر ﺷﻨﺎ ﻣﯿﮑﻨﻦ. از اﯾﻨﺠﺎ ﺑﻪ ﺑﻌﺪ دﯾﮕﻪ ﻣﺴﯿﺮ ﺳﺨﺖ و ﺧﻠﻮت ﻣﯿﺸﻪ. از اﺑﺸﺎر دوم ﺗﺎ ﺳﻮم ﺣﺪود ﻧﯿﻢ ﻓﺎﺻﻠﻪ اﺳﺖ و ﺑﯿﻨﺎﯾﻦ دو ﯾﮏ ﻏﺎر ﺑﻪ اﺳﻢ ﻏﺎر دﯾﻮ ﺳﻔﯿﺪ وﺟﻮد داره. ﻏﺎر ﺑﺰرگ و ﺗﺎرﯾﮏ ﺑﺎ ﺻﺎﺣﺒﺨﺎﻧﻪ ای ﭘﺮ ﺟﻤﻌﯿﺖ . ﺑﻌﺪ از ﺣﺪود ﺑﯿﺴﺖ دﻗﯿﻘﻪ ﮐﻮه ﭘﯿﻤﺎﯾﯽ ﺑﻪ ورودی ﻏﺎر رﺳﯿﺪﯾﻢ . دﻫﺎﻧﻪ ﻏﺎر ﺣﺪود ﭘﺎﻧﺰده ﺗﺎ ﺑﯿﺴﺖ ﻣﺘﺮ ارﺗﻔﺎع داره و ﻧﺴﯿﻢ ﺧﻨﮑﯽ ﺑﯿﺮون ﻣﯿﺎد. آب داﺧﻞ ﻏﺎر ﺟﺮﯾﺎن داره و ﻫﺮ ﭼﻘﺪر ﺑﯿﺸﺘﺮ داﺧﻞ ﺑﺸﯽ ﻋﻤﻖ آب ﻫﻢ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﻣﯿﺸﻪ. از ﻫﻤﻮن اﺑﺘﺪا دای ﺻﺎﺣﺒﺨﺎﻧﻪ ﺑﻪ ﮔﻮش ﻣﯿﺮﺳﻪ و ﻋﻼوه ﺑﺮ اون ﺑﻮی ﻣﺸﻤﺌﺰ ﮐﻨﻨﺪه ای ﺑﻪ دﻟﯿﻞ وﺟﻮد ﻓﻀﻮﻻت اﯾﻦ ﭘﺴﺘﺎﻧﺪار ﮐﻮﭼﻮﻟﻮ ﺑﻪ ﻣﺸﺎم ﻣﯿﺮﺳﻪ. ﻏﺎر دﯾﻮﺳﻔﯿﺪ ﻣﺤﻞ زﻧﺪﮔﯽ ﺧﻔﺎش ﻫﺎﺳﺖ. ﺑﻪ دﻟﯿﻞ ﺗﺎرﯾﮑﯽ ﻣﻄﻠﻖ داﺧﻞ ﻏﺎر ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺎ ﭼﺮاغ ﭘﯿﺸﺎﻧﯽ وارد ﺷﺪ و ﻧﻮر ﭼﺮاﻏﻬﺎ ﺑﺎﻋﺚ واﮐﻨﺶ ﺧﻔﺎﺷﻬﺎ ﻣﯿﺸﻪ. از ﻫﻤﻮن اﺑﺘﺪا ﺻﺪاﺷﻮﻧﻮ ﻣﯿﺸﻨﯿﺪﯾﻢ و ﻫﺮ ﭼﻘﺪر ﺟﻠﻮﺗﺮ ﻣﯿﺮﻓﺘﯿﻢ ﺻﺪا ﺑﯿﺸﺘﺮ ﻣﯿﺸﺪ. ﮐﻒ ﻏﺎر ﺑﻪ دﻟﯿﻞ وﺟﻮد ﻓﻀﻮﻻت ﺧﻔﺎﺷﻬﺎ ﻟﯿﺰ ﺷﺪه و ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺎ اﺣﺘﯿﺎﻃﻘﺪم ﺑﺮداﺷﺖ. ﺑﻌﺪ از ﯾﮏ ﺳﺎﻋﺖ ﻗﺪم زدن ﺗﻮی ﻏﺎر و ﮔﻮش دادن ﺑﻪ ﺻﺪای ﺧﻔﺎﺷﻬﺎ از ﻏﺎر ﺧﺎرج ﺷﺪﯾﻢ و ﻣﺴﯿﺮ رو اداﻣﻪ دادﯾﻢ ﺗﺎ ﺑﻪ آﺑﺸﺎر ﺑﻌﺪی رﺳﯿﺪﯾﻢ. ﺧﻠﻮت و آروم ﺑﻮد. ﻧﺎﻫﺎر ﺧﻮردﯾﻢ و ﮐﻤﯽ اﺳﺘﺮاﺣﺖ ﮐﺮدﯾﻢ و ﺗﺼﻤﯿﻢ ﮔﺮﻓﺘﯿﻢ ﻗﺒﻞ از اﯾﻨﮑﻪ آب ﺳﺮد ﺑﺸﻪ ﮐﻤﯽ آب ﺗﻨﯽ ﮐﻨﯿﻢ ﺗﺎ ﺧﺴﺘﮕﯽ ﺳﻔﺮ از ﺗﻨﻤﻮن در ﺑﯿﺎد. ﻗﺒﻞ از ﺷﺮوع ﭘﯿﻤﺎﯾﺶ ﻣﺴﯿﺮ آﺑﺸﺎر ﻗﺮار ﮔﺬاﺷﺘﯿﻢ ﻫﺮ ﮐﺪوم از آﺑﺸﺎرﻫﺎ ﺧﻠﻮت ﺑﻮد ﻫﻤﻮﻧﺠﺎ ﮐﻤﭗ ﮐﻨﯿﻢ و آﺑﺸﺎر ﺳﻮم دﻗﯿﻘﺎ ﺟﺎﯾﯽ ﺑﻮد ﮐﻪ ﻣﯿﺸﺪ ﯾﻪ ﺷﺐ ﺳﺎﮐﺖ و آروم رو ﺳﭙﺮی ﮐﺮد. از ﺣﺪود ﺳﺎﻋﺖ ﭼﻬﺎر ﺑﻌﺪ از ﻇﻬﺮ ﺑﻪ ﺑﻌﺪ ﮐﺴﯽ ﮐﻨﺎر آﺑﺸﺎر ﻧﺒﻮد و ﻓﻘﻂ ﺧﻮدﻣﻮن ﺳﻪ ﻧﻔﺮ ﺑﻮدﯾﻢ. آراﻣﺶ ﺟﻨﮕﻞ و ﺻﺪای آب و ﺳﮑﻮت ﻣﻨﻄﻘﻪ, ﮐﻤﭗ ﺷﯿﺮآﺑﺎد رو ﺑﻪ ﯾﺎدﻣﻮﻧﺪﻧﯽ ﮐﺮد. ﺗﺎﺣﺪود ﻇﻬﺮ ﯾﮑﺸﻨﺒﻪ ﺷﯿﺮآﺑﺎد ﺑﻮدﯾﻢ و ﺑﻌﺪ ﺑﺮﮔﺸﺘﯿﻢ ﮔﺮﮔﺎن و ﻗﺼﺪ داﺷﺘﯿﻢ ﺑﺮﯾﻢ درﯾﺎﭼﻪ ﭼﻮرت ﻧﺰدﯾﮏ ﺳﺎری, اﻣﺎ ﺗﻮی ﺑﻨﺪرﺗﺮﮐﻤﻦ و ﺑﺎ دﯾﺪن ﺗﺎﺑﻠﻮی ﺟﺰﯾﺮه آﺷﻮراده ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﻋﻮض ﺷﺪ. ﺑﻪ ﻫﻤﺴﻔﺮام ﭘﯿﺸﻨﻬﺎد دادم اﮔﻪ دوﺳﺖ دارﯾﻦ ﺗﻨﻬﺎ ﺟﺰﯾﺮه اﯾﺮاﻧﯽ درﯾﺎی ﻣﺎزﻧﺪران, ﻗﻠﻌﻪ ﺗﺎرﯾﺨﯽ و ﺣﯿﻮاﻧﺎت وﺣﺸﯽ رو ﺑﺒﯿﻨﯿﺪ آﺷﻮراده ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﮔﺰﯾﻨﻪ اﺳﺖ. رﻓﺘﯿﻢ اﺳﮑﻠﻪ و ﻗﺎﯾﻖ ﮐﺮاﯾﻪ ﮐﺮدﯾﻢ و وارد ﺟﺰﯾﺮه ﺷﺪﯾﻢ و رﻓﺘﻢ ﺳﺮاغ ﯾﮕﺎن ﻣﺮزﺑﺎﻧﯽ درﯾﺎﯾﯽ ﺟﺰﯾﺮه ﺑﺮای ﻫﻤﺎﻫﻨﮕﯽ ﺗﺎ ﺑﺘﻮﻧﯿﻢ ﺷﺐ ﺗﻮی ﺟﺰﯾﺮه ﮐﻤﭗ ﺑﺰﻧﯿﻢ, ﻣﺨﺎﻟﻔﺖ ﮐﺮدن. ﻓﻘﻂ ﻣﯿﺘﻮﻧﺴﺘﯿﻢ ﺗﺎ ﺣﺪود ﺳﺎﻋﺖ ﻫﺸﺖ ﺗﻮی ﺟﺰﯾﺮه ﺑﮕﺮدﯾﻢ و ﻫﺮ روز ﻧﺰدﯾﮏ ﺳﺎﻋﺖ ﻫﺸﺖ ﻋﺼﺮ ﺟﺰﯾﺮه ﺗﺨﻠﯿﻪ ﻣﯿﺸﻪ. وارد ﺟﺰﯾﺮه ﺷﺪﯾﻢ ﻧﻬﺎرﻣﻮن رو ﺗﻮی ﺧﺮاﺑﻪ ﻫﺎی ﻗﻠﻌﻪ رﺿﺎ ﺧﺎن ﺧﻮردﯾﻢ. ﻗﺒﻞ از اﯾﻨﮑﻪ وارد ﺟﺰﯾﺮه ﺑﺸﯿﻢ ﺑﺎ ﻗﺎﯾﻘﺮاﻧﻤﻮن ﻫﻤﺎﻫﻨﮓ ﮐﺮدﯾﻢ و رﻓﺘﯿﻢ اﻃﺮاف ﺗﺎﻻﺑﻤﯿﺎﻧﮑﺎﻟﻪ ﺑﺮای دﯾﺪن وﺣﻮش ﻣﻨﻄﻘﻪ ﮐﻪ ﭼﯿﺰی ﻧﺪﯾﺪﯾﻢ. ﺗﺼﻤﯿﻢ ﮔﺮﻓﺘﯿﻢ ﺑﺮﯾﻢ ﺗﻮی ﻋﻤﻖ ﺟﺰﯾﺮه; اوﻧﺠﺎ ﮔﺮاز و ﺷﻐﺎل ﮔﻠﻪ اﺳﺐ ﻫﺎی آزاد رو دﯾﺪﯾﻢ ﮐﻪ ﺑﺮای ﺧﻮدﺷﻮن ﺣﺴﺎﺑﯽ ﺻﻔﺎ ﻣﯿﮑﻨﻦ. آﻓﺘﺎب داﺷﺖ ﻏﺮوب ﻣﯿﮑﺮد و ﻣﻐﺮب ﺳﺮﺧﮕﻮن ﺷﺪه ﺑﻮد. ﻗﺒﻞ از ﺗﺮک ﺟﺰﯾﺮه ﯾﻪ ﭼﺎﯾﯽ درﺳﺖ ﮐﺮدﯾﻢ و ﻏﺮوب رو دﯾﺪﯾﻢ. ﺑﺮﮔﺸﺘﯿﻢ ﺳﺎﺣﻞ و ﺑﻪ ﻗﺎﯾﻘﺮاﻧﻤﻮن زﻧﮓ زدﯾﻢ ﺗﺎ ﺑﯿﺎد دﻧﺒﺎﻟﻤﻮن و ﺑﺮﮔﺮدﯾﻢ ﺑﻨﺪر. ﺗﻮی ﺗﺎرﯾﮏ و روﺷﻨﯽ ﺟﺰﯾﺮه رو ﺗﺮک ﮐﺮدﯾﻢ و ﺑﺎ ﺣﺴﺮت ﮐﻤﭗ ﻧﺰدن ﺗﻮی آﺷﻮراده از ﺟﺰﯾﺮه ﺧﺎرج ﺷﺪﯾﻢ. ﺑﺎزارﭼﻪ ﻣﺤﻠﯽ ﺑﻨﺪر ﺗﺮﮐﻤﻦ ﺗﺒﺪﯾﻞ ﺷﺪه ﺑﻪ ﻓﺮوﺷﮕﺎه ﻣﺤﻠﯽ و از اﺟﻨﺎس و ﺗﻮﻟﯿﺪات ﺑﻮﻣﯽ و ﻣﺤﻠﯽ ﭼﯿﺰ ﺧﺎﺻﯽ اوﻧﺠﺎ وﺟﻮد ﻧﺪاره. ﺗﻤﺎﺷﺎی ﺑﺎزارﭼﻪ )ﮐﻨﺎر اﺳﮑﻠﻪ( ﭼﻨﮕﯽ ﺑﻪ دل ﻧﻤﯿﺰد از اوﻧﺠﺎ ﺧﺎرج ﺷﺪﯾﻢ و رﻓﺘﯿﻢ ﺳﺮاغ ﻣﺎﺷﯿﻦ. ﺗﺼﻤﯿﻢ ﮔﺮﻓﺘﯿﻢ ﺑﺮﯾﻢ ﺑﻪ ﻃﺮف ﺟﻨﮕﻞ ﭼﺸﻤﻪ ﻗﻠﻘﻠﯽ . از ﺑﻨﺪر ﺗﺮﮐﻤﻦ ﺗﺎ ﺑﻨﺪر ﮔﺰ ﺣﺪود ﻧﯿﻢ ﺳﺎﻋﺖ ﻓﺎﺻﻠﻪ اﺳﺖ و از اوﻧﺠﺎ ﺑﺎﯾﺪ ﺟﺎده ﮔﺰ ﻏﺮﺑﯽ رو اﻧﺘﺨﺎب ﮐﻨﯽ و ﺑﻪ دﻟﯿﻞ ﻧﺪاﺷﺘﻦ ﺗﺎﺑﻠﻮ ﺑﺎﯾﺪ از ﻃﺮﯾﻖ ﺟﯽ ﭘﯽ اس ﺟﺎده ﺟﻨﮕﻞ رو ﭘﯿﺪا ﮐﺮد ﯾﺎ از ﻣﺤﻠﯿﻬﺎ ﺑﭙﺮﺳﯿﻦ. وارد ﺟﻨﮕﻞ ﺷﺪﯾﻢ و ﺣﺪود ده دﻗﯿﻘﻪ از ﻣﺴﯿﺮ آﺳﻔﺎﻟﺖ ﺑﻮد و ﺑﻬﺪ ﻣﯿﺸﺪ ﺟﺎده ﺷﻮﺳﻪ . ﺗﻮی ﺟﻨﮕﻞ ﻣﺴﯿﺮ رو اداﻣﻪ ﻣﯿﺪادﯾﻢ و ﻏﺮق ﺗﻤﺎﺷﺎ   ﻣﺘﺮی رﺳﯿﺪﯾﻢ وﻗﺘﯽ از ﻣﺎﺷﯿﻦ ﭘﯿﺎده ﺷﺪﯾﻢ ﻫﻮا ﮐﻤﯽ ﺳﺮد ﺑﻮد و ﺳﺎﻋﺖ 1500 ﺑﻮدﯾﻢ و ﻧﺮم اﻓﺰار ارﺗﻔﺎع ﺳﻨﺞ ﻧﺸﻮن ﻣﯿﺪاد ﮐﻪ ﺑﻪ ارﺗﻔﺎع ﻧﺰدﯾﮏ ﯾﺎزده ﺑﻮد. ﻫﻤﻪ ﺟﺎ ﺗﺎرﯾﮏ و ﺧﻠﻮت . ﺗﻮی ﺟﺎده ﯾﻪ ﺧﻮﻧﻮاده از ﮔﺮازﻫﺎ رو دﯾﺪﯾﻢ و ﻣﯿﻨﻄﻮر ﺑﻪ ﻣﺴﯿﺮﻣﻮن اداﻣﻪ دادﯾﻢ و ﺑﻌﺪ از ﯾﮏ ﺳﺎﻋﺖ راﻧﻨﺪﮔﯽ ﯾﻪ ﺟﺎی ﻣﻨﺎﺳﺐ ﺗﻮﻗﻒ ﮐﺮدﯾﻢ و ﮐﻤﭗ زدﯾﻢ. ﭼﻮب ﺧﺸﮏ ﺟﻤﻊ ﮐﺮوﯾﻢ و آﺗﯿﺶ روﺷﻦ ﮐﺮدﯾﻢ. ﻏﺬا ﭘﺨﺘﯿﻢ و ﭼﺎی   ﺻﺒﺢ ﺑﯿﺪار ﺑﻮدﯾﻢ. و ﺑﻌﺪش ﺧﻮاﺑﯿﺪﯾﻢ. ﺑﺎزم ﻫﺸﺖ ﺻﺒﺢ ﺑﯿﺪار ﺷﺪﯾﻢ و ﺻﺒﺒﺤﺎﻧﻪ ﺧﻮردﯾﻢ و آﺗﯿﺶ 3 آﺗﯿﺸﯽ و دﻣﻨﻮش ﺧﻮردﯾﻢ. ﺗﺎ ﺳﺎﻋﺖ رو ﮐﺎﻣﻞ ﺧﺎﻣﻮش ﮐﺮدﯾﻢ و رﻓﺘﯿﻢ ﮐﻨﺎر ﭼﺸﻤﻪ ﻗﻠﻘﻠﯽ . آب ﺧﻨﮑﯽ داره و ﺣﺴﺎﺑﯽ ﺑﺎ ﺻﻔﺎس . ﻣﺘﺎﺳﻔﺎﻧﻪ اﻃﺮاف ﭼﺸﻤﻪ ﭘﺮ از آﺷﻐﺎل ﺷﺪه و ﺑﻌﻀﯽ از اﻓﺮاد ﻣﺴﺎﻓﺮﻧﻤﺎ ﺑﺨﺸﯽ از وﺟﻮد ﺧﻮدﺷﻮن رو ﺗﻮی ﺟﻨﮕﻞ ﺟﺎ ﮔﺬاﺷﺘﻦ. 
ﺗﺎ ﻧﺰدﯾﮏ ﻇﻬﺮ ﮐﻨﺎر ﭼﺸﻤﻪ ﺑﻮدﯾﻢ و ﺑﺮﮔﺸﺘﯿﻢ ﺑﻨﺪر ﮔﺰ و از اوﻧﺠﺎ ﺑﻪ ﻃﺮف ﺷﯿﺮﮔﺎه رﻓﺘﯿﻢ و ﻧﺎﻫﺎر رو داﺧﻞ ﺷﻬﺮ ﺷﯿﺮﮔﺎه ﺧﻮردﯾﻢ. ﺗﻤﺎﺷﺎی ﺟﺎده ﺟﻨﮕﻠﯽ ﺳﻮادﮐﻮه و ﭘﻞ ورﺳﮏ و ﻟﺬت ﺑﺮدن از ﻧﺴﯿﻢ ﺧﻨﮏ ﻋﺼﺮﮔﺎﻫﯽ ﺗﻮی ﺟﺎده ﺑﺎ ﻣﻮﺳﯿﻘﯽ ﻣﻼﯾﻢ در ﮐﻨﺎر ﻫﻤﺴﻔﺮاﻧﯽ از ﺟﻨﺲ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﯽ ﻟﺬت ﺳﻔﺮ رو ﺻﺪ ﭼﻨﺪان ﻣﯿﮑﻨﻪ. ﻋﻘﺮﺑﻪ ﻫﺎی ﺳﺎﻋﺖ ﺣﺪود ده ﺷﺐ دوﺷﻨﺒﻪ ﺑﻮد ﮐﻪ رﺳﯿﺪﯾﻢ ﺗﻬﺮان. ﻗﺮار ﺑﻮد ﺳﻪ ﺷﻨﺒﻪ ﺗﻬﺮان ﺑﻤﻮﻧﻢ ﭼﻬﺎرﺷﻨﺒﻪ ﺑﺎ ﯾﮑﯽ از ﻫﯿﭽﻬﺎﯾﮑﺮا از ﮐﺮج ﺑﺮﯾﻢ رﺷﺖ و ﺑﻌﺪ ﻣﺎﺳﺎل. ﻧﺰدﯾﮏ ﺗﻬﺮان ﺑﻮدم ﮐﻪ از ﻫﻤﺪان ﭘﯿﺎم دادن و ﮐﺎر اﺿﻄﺮاری ﭘﯿﺶ اوﻣﺪ و ﻣﺠﺒﻮر ﺷﺪم ﺷﺒﺎﻧﻪ ﺑﺮﮔﺮدم   ﺳﺎﻋﺖ دوﺑﺎره ﺑﺮﮔﺸﺘﻢ ﺑﻪ ﺟﺎده. اول رﻓﺘﻢ راه آﻫﻦ ﺗﻬﺮان ﺑﺮای دﯾﺪن ﯾﮑﯽ از 19 ﻫﻤﺪان . ﺳﺎﻋﺖ ﭘﻨﺞ و ﻧﯿﻢ ﺻﺒﺢ رﺳﯿﺪم ﻫﻤﺪان و ﺑﻌﺪ از دوﺳﺘﺎم ﮐﻪ داﺷﺖ از ﮐﺮﻣﺎن ﻣﯿﻮﻣﺪ. ﻗﻄﺎر ﻗﺮار ﺑﻮد ﺷﺶ و ﻧﯿﻢ ﺻﺒﺢ ﺑﺮﺳﻪ و ﺑﺎ ﯾﮏ و ﻧﯿﻢ ﺳﺎﻋﺖ ﺗﺎﺧﯿﺮ اوﻣﺪ.   راه آﻫﻦ ﺑﻮدم و از دوﺳﺘﻢ ﺧﺪاﺣﺎﻓﻈﯽ ﮐﺮدم و رﻓﺘﻢ ﺳﻤﺖ اﻧﻘﻼب ﺗﺎ ﻫﻤﺴﻔﺮ ﺟﺪﯾﺪم رو ﻣﻼﻗﺎت ﮐﻨﻢ. دوﺳﺘﺎش اوﻣﺪه ﺑﻮدن 9 ﺗﺎ ﺳﺎﻋﺖ ﺑﺮای ﺑﺪرﻗﻪ, ﮐﻤﯽ ﮔﭗ زدﯾﻢ و راه اﻓﺘﺎدﯾﻢ ﺑﻪ ﻃﺮف رﺷﺖ. ﺳﺎﻋﺖ ﺣﺪود ﭘﻨﺞ ﻋﺼﺮ رﺳﯿﺪﯾﻢ رﺷﺖ و رﻓﺘﯿﻢ ﺑﻪ ﻃﺮف ﺑﺎزار ﻣﺮﮐﺰی ﺷﻬﺮ ﺗﺎ اﯾﻨﮑﻪ ﻣﺤﻤﺪ ﻫﺎﺳﺘﻤﻮن ﺗﻮی رﺷﺖ ) از ﻃﺮﯾﻖ ﻫﺎﺳﺖ ﯾﺎب درﺧﻮاﺳﺖ داده ﺑﻮدﯾﻢ( اوﻣﺪ ﺳﺮاﻋﻤﻮن, ﮐﻤﯽ ﮔﭗ زدﯾﻢ و ﻗﺮار ﺷﺪ ﻣﺤﻤﺪ ﺑﺮه ﺑﺎﺷﮕﺎه و ﺳﺎﻋﺖ ﺑﺒﯿﻨﯿﻤﺶ. در ﺣﯿﻦ رﺷﺘﮕﺮدی اﺣﺴﺎن از دوﺳﺘﺎن رﺷﺘﯽ )اﻫﻞ ﻧﻬﺎوﻧﺪ( زﻧﮓ زد و ﮔﻔﺖ از ﺳﻔﺮ ﺑﺮﮔﺸﺘﻪ و اوﻣﺪ ﺳﺮاﻏﻤﻮن و اون ﺷﺐ آرزو و اﺣﺴﺎن ﺣﺴﺎﺑﯽ ﺳﻮرﭘﺮاﯾﺰم ﮐﺮدن. ﺷﺐ ﺗﻮﻟﺪم ﺑﻮد و اوﻟﺶ ﺑﺎ ﻣﻮزﯾﮏ ﺗﻮﻟﺪ ﻣﺒﺎرک ﺗﻮﺳﻂ ﮔﺮوه ﻣﻮﺳﯿﻘﯽ ﺧﯿﺎﺑﻮﻧﯽ ﻧﺰدﯾﮏ ﻣﯿﺪان ﺷﻬﺮداری ﺷﺮوع ﺷﺪ و ﺑﻌﺪش اﺣﺴﺎن ﺑﺮدﻣﻮن ﮐﺎﻓﻪ ﺑﺎﮐﺎ و اوﻧﺠﺎ ﺟﺸﻦ ﮔﺮﻓﺘﻦ. زﻧﮓ زدﯾﻢ ﻣﺤﻤﺪ ﻫﻢ اوﻣﺪ. ﺷﺎم ﺧﻮردﯾﻢ و ﮐﻠﯽ ﮔﭗ زدﯾﻢ و ﻗﺮار ﺷﺪ اﻣﺸﺐ )ﭼﻬﺎرﺷﻨﺒﻪ( ﺑﺮﯾﻢ ﺧﻮﻧﻪ ﻣﺤﻤﺪ )ﻫﺎﺳﺘﻤﻮن( و از ﻓﺮدا ﺑﺎ اﺣﺴﺎن ﺑﺎﺷﯿﻢ. ﻗﺒﻞ از اﯾﻨﮑﻪ ﺑﺮﯾﻢ ﺧﻮﻧﻪ , ﻣﺤﻤﺪ رﻓﺖ ﺑﻪ ﻃﺮف ﺧﻤﺎم )ﺷﻬﺮی ﺑﯿﻦ رﺷﺖ و اﻧﺰﻟﯽ( ﺑﺎ ﺑﺴﺘﻨﯽ ﻫﺎی ﺧﻮﺷﻤﺰه. ﺗﻮی اون ﻣﻨﻄﻘﻪ ﺑﺴﺘﻨﯽ و ﯾﺦ در ﺑﻬﺸﺖ ﻫﺎی ﺧﻤﺎم ﻣﻌﺮوف و ﺧﻮﺷﻤﺰه اس.  ﺑﺮﮔﺸﺘﯿﻢ داﺧﻞ ﺷﻬﺮ و رﻓﺘﯿﻢ ﺑﺮای اﺳﺘﺮاﺣﺖ. ﺻﺒﺢ ﮐﻪ ﺑﯿﺪار ﺷﺪﯾﻢ ﭘﻨﺠﺮه رو ﺑﺎز ﮐﺮدﯾﻢ و دﯾﺪﯾﻢ ﮐﻨﺎر ﺧﻮﻧﻪ ﻣﺤﻤﺪ ﺷﺎﻟﯿﺰار ﻫﺴﺖ و ﻋﻄﺮ ﺑﺮﻧﺞ و ﻧﺴﯿﻢ ﺧﻨﮏ از ﻃﺮف ﻣﺰرﻋﻪ ﻣﯿﻮﻣﺪ و آدم رو دﯾﻮاﻧﻪ ﻣﯿﮑﺮد. ﻣﺤﻤﺪ ﻣﺎ رو رﺳﻮﻧﺪ ﻣﺮﮐﺰ ﺷﻬﺮ, از ﭼﻨﺪ ﻧﻔﺮ ﭘﺮﺳﯿﺪﯾﻢ ﯾﻪ ﮐﺎﻓﻪ ﺧﻮب ﺑﺮای ﺻﺒﺤﺎﻧﻪ ﺧﻮردن ﮐﺠﺎس ﮐﻪ ﭼﺎﯾﺨﺎﻧﻪ ﺗﻮﮐﻞ ﻧﺰدﯾﮏ ﻣﯿﺪان ﺷﻬﺮداری )خ اﻣﺎم ﺧﻤﯿﻨﯽ ﭘﺸﺖ ﺑﺎﻧﮏ ﻣﻠﯽ( رو ﻣﻌﺮﻓﯽ ﮐﺮدن . ﯾﻪ ﺟﺎی دﻧﺞ و ﺑﺎ ﺻﻔﺎ. از ﭼﺎی دﯾﻠﻤﺎن  ﺳﯿﺮ ﻧﻤﯿﺸﺪم . ﺻﺒﺤﺎﻧﻪ ﺧﻮردﯾﻢ و رﻓﺘﯿﻢ ﺑﻪ اداﻣﻪ ﺷﻬﺮﮔﺮدی ﺑﺮﺳﯿﻢ. ﮐﻤﯽ ﺗﻮی ﮐﻮﭼﻪ و ﺧﯿﺎﺑﻮﻧﺎی رﺷﺖ ﻗﺪم زدﯾﻢ و ﻧﺰدﯾﮏ ﻇﻬﺮ ﻣﺠﺘﺒﯽ )دوﺳﺘﺎﺣﺴﺎن( اوﻣﺪ دﻧﺒﺎﻟﻤﻮن و رﻓﺘﯿﻢ ﺧﻮﻧﻪ اﺣﺴﺎن. ﻧﺎﻫﺎر درﺳﺖ ﮐﺮدﯾﻢ ﺗﺎ اﺣﺴﺎن ﻫﻢ از ﺳﺮ ﮐﺎر ﺑﺮﮔﺸﺖ و ﻋﺼﺮ ﺗﻮی ﺧﻨﮑﯽ ﻫﻮا رﻓﺘﯿﻢ ﺑﻪ ﻃﺮف درﯾﺎﭼﻪ ﺳﻘﺎﻟﮑﺴﺎر )ﺣﺪود ﻧﯿﻢ ﺳﺎﻋﺖ( ﺑﺎ رﺷﺖ ﻓﺎﺻﻠﻪ داره. درﯾﺎﭼﻪ ای ﮐﻪ ﺣﺪود ﻫﺸﺘﺎده ﺳﺎل ﭘﯿﺶ وﺑﻌﺪ از ﯾﻪ زﻣﯿﻦ ﻟﺮزه ﺷﮑﻞ ﮔﺮﻓﺘﻪ و ﺗﺒﺪﯾﻞ ﺷﺪه ﺑﻪ ﯾﻪ ﻣﺤﻞ ﺗﻮرﯾﺴﺘﯽ ﺑﺎ ﺻﻔﺎ. ﺗﺎ ﺷﺐ اوﻧﺠﺎ ﺑﻮدﯾﻢ و ﭼﻮن اﺟﺎزه ﮐﻤﭗ زدن ﻧﻤﯿﺪن ﻫﯿﻬﺎﯾﮏ ﮐﺮدﯾﻢ و ﺑﺮﮔﺸﺘﯿﻢ ﺷﻬﺮ. ﺟﻤﻌﻪ ﺻﺒﺢ ﺑﺎ اﺣﺴﺎن و آرزو رﻓﺘﯿﻢ ﺑﻪ ﻃﺮف ﺳﯿﺎﻫﮑﻞ و دﯾﻠﻤﺎن و آﺑﺸﺎر ﻟﻮﻧﮏ. آب آﺑﺸﺎر ﻟﻮﻧﮏ ﺧﯿﻠﯽ ﮐﻢ ﺑﻮد اﻣﺎ ﻫﻨﻮز ﻫﻢ ﮔﺮدﺷﮕﺮا ﺑﺮای دﯾﺪﻧﺶ ﻣﯿﻮﻣﺪن و اﻃﺮاف آﺑﺸﺎر ﺷﻠﻮغ ﺑﻮد.  ﮐﻤﯽ ﮐﻨﺎر آﺑﺸﺎر ﺑﻮدﯾﻢ و ﺑﻌﺪ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﮔﺮﻓﺘﯿﻢ ﺑﺮﮔﺮدﯾﻢ ﺳﯿﺎﻫﮑﻞ و ﺑﺮﯾﻢ ﻻﻫﯿﺠﺎن. ﺗﺎ ﻏﺮوب اﻃﺮاف ﮔﯿﻼن رو ﮔﺸﺘﯿﻢ و ﻏﺮوب ﻣﺠﺪد ﺑﺮﮔﺸﺘﯿﻢ رﺷﺖ. ﻣﻦ ﺑﺮای دﯾﺪﻧﻢ رﻫﺎ ) ﯾﮑﯽ از ﻫﻤﮑﺎرا( رﻓﺘﻢ ﻣﺮﮐﺰ ﺷﻬﺮ. رﻫﺎ ﺣﺪود ﻫﺸﺖ و ﻧﯿﻢ رﺳﯿﺪ ﮐﻨﺎر ﺗﻨﺪﯾﺲ ﻣﯿﺮزا ﮐﻮﭼﮏ ﺧﺎن. ﺑﺎﻫﻢ رﻓﺘﯿﻢ ﺧﻮﻧﻪ ﻣﯿﺮزا رو دﯾﺪم, ﺗﻮی ﮐﻮﭼﻪ ﭘﺲ ﮐﻮﭼﻪ ﻫﺎی ﻗﺪﯾﻤﯽ رﺷﺖ ﻗﺪم زدﯾﻢ و ﺑﻌﺪش رﻓﺘﯿﻢ اﻧﺘﻬﺎی ﺑﻠﻮار ﻣﻌﻠﻢ ﮐﺒﺎب ﮐﺜﯿﻒ ﺧﻮردﯾﻢ. ﯾﮑﯽ از ﺟﺎذﺑﻪ ﻫﺎی ﺗﻮرﯾﺴﺘﯽ و رﺳﺘﻮراﻧﻬﺎی ﺧﻮب رﺷﺖ ﮐﺒﺎب ﮐﺜﯿﻒ ﻫﺴﺖ ﮐﻪ ﭼﻨﺪﯾﻦ ﺷﻌﺒﻪ داره و ﺑﻪ دﻟﯿﻞ اﯾﻨﮑﻪ ﮐﻨﺎر ﺧﯿﺎﺑﻮن ﮐﺒﺎب ﻣﯿﺰﻧﻦ و ﻫﻤﻮﻧﺠﺎ ﻣﯿﺸﯿﻨﯽ ﻣﯿﺨﻮری ﮐﻪ ﺑﻪ ﮐﺒﺎب ﮐﺜﯿﻒ ﻣﻌﺮوف ﺷﺪه, اﻣﺎ ﮐﯿﻔﯿﺖ ﺧﻮﺑﯽ داره. ﺟﻤﻌﻪ ﻫﻢ اﯾﻨﻄﻮری ﺗﻤﻮم ﺷﺪ. ﺑﺮﮔﺸﺘﻢ ﺧﻮﻧﻪ و اﺳﺘﺮاﺣﺖ.  ﺻﺒﺢ ﺷﻨﺒﻪ ﺑﺎ اﺣﺴﺎن ﺧﺪاﺣﺎﻓﻈﯽ ﮐﺮدﯾﻢ, اﺣﺴﺎن رﻓﺖ ﺳﺮ ﮐﺎر و ﻣﺎ ﻧﺰدﯾﮏ ﻇﻬﺮ رﺷﺖ رو ﺑﻪ ﻣﻘﺼﺪ ﺗﻬﺮان ﺗﺮک ﮐﺮدﯾﻢ, ﻏﺮوب ﺧﻮدم رو ﺑﺎ ﻣﺘﺮو رﺳﻮﻧﺪم ﺑﻪ ﮐﺮج ﺧﻮﻧﻪ ﯾﮑﯽ از ﻫﻤﺴﻔﺮا و و ﻫﯿﭽﺎﻫﯿﮑﺮای ﺧﻮب ﮐﻪ ﻫﺎﺳﺘﻢ ﺷﺪه ﺑﻮد. رﺳﯿﺪم ﺧﻮﻧﻪ ﻓﺎﻃﻤﻪ, اﺣﻤﺪ و ﺳﺤﺮ ﻫﻢ اوﻧﺠﺎ ﺑﻮدن, آب دوغ ﺧﯿﺎر آﻣﺎده ﮐﺮده ﺑﻮد ﺧﻮردﯾﻢ و ﮔﭗ زدﯾﻢ. ﯾﮑﺸﻨﺒﻪ ﺑﺮای دﯾﺪﻧﻢ ﯾﮑﯽ از دوﺳﺘﺎم ﺑﺮﮔﺸﺘﻢ ﺗﻬﺮان و ﮔﺸﺖ و ﮔﺬار ﺗﻮی ﻣﻨﻄﻘﻪ ﮐﻮﻫﺴﺎر و ﮔﭗ و ﮔﻔﺘﯽ ﺑﺎﻫﻢ داﺷﺘﯿﻢ و ﻋﺼﺮ  رﻓﺘﻢ ﮐﺮج. ﻗﺮار ﮐﺎری ﺗﻮی ﮐﺮج داﺷﺘﻢ ﮐﻪ دﻗﯿﻘﻪ ﻧﻮد ﺑﺎ ﺑﺪ ﻗﻮﻟﯽ ﻃﺮف ﻣﻘﺎﺑﻞ ﮐﻨﺴﻞ ﺷﺪ. ﺷﺐ ﯾﻪ دورﻫﻤﯽ ﮐﻮﭼﻮﻟﻮ ﺑﺎ ﺑﭽﻪ ﻫﺎی ﻫﯿﭽﻬﺎﯾﮑﺮ )آرش و ﺳﺤﺮ و ﻓﺎﻃﻤﻪ( ﺗﻮی ﺧﻮﻧﻪ ﻓﺎﻃﻤﻪ داﺷﺘﯿﻢ و دوﺷﻨﺒﻪ ﻋﺼﺮ ﺑﺮﮔﺸﺘﻢ ﺧﻮﻧﻪ و ﺳﻔﺮ دو ﻫﻔﺘﻪ ای ﺷﻬﺮﯾﻮر ﻣﺎه ﺑﻪ ﭘﺎﯾﺎن رﺳﯿﺪ. 
 
#اﯾﺮاﻧﮕﺮدی_ﻓﺎرﺳﯽ  
@irangardifarsi Www.telegram.me/irangardifarsi 
 

از ﺷﻤﺨﺎل ﺗﺎ ﺳﻘﺎﻟﮑﺴﺎر; ﻫﯿﺠﺎن و ﺗﻔﺮﯾﺢ / تصاویر
از ﺷﻤﺨﺎل ﺗﺎ ﺳﻘﺎﻟﮑﺴﺎر; ﻫﯿﺠﺎن و ﺗﻔﺮﯾﺢ / تصاویر
از ﺷﻤﺨﺎل ﺗﺎ ﺳﻘﺎﻟﮑﺴﺎر; ﻫﯿﺠﺎن و ﺗﻔﺮﯾﺢ / تصاویر
از ﺷﻤﺨﺎل ﺗﺎ ﺳﻘﺎﻟﮑﺴﺎر; ﻫﯿﺠﺎن و ﺗﻔﺮﯾﺢ / تصاویر
از ﺷﻤﺨﺎل ﺗﺎ ﺳﻘﺎﻟﮑﺴﺎر; ﻫﯿﺠﺎن و ﺗﻔﺮﯾﺢ / تصاویر
از ﺷﻤﺨﺎل ﺗﺎ ﺳﻘﺎﻟﮑﺴﺎر; ﻫﯿﺠﺎن و ﺗﻔﺮﯾﺢ / تصاویر
از ﺷﻤﺨﺎل ﺗﺎ ﺳﻘﺎﻟﮑﺴﺎر; ﻫﯿﺠﺎن و ﺗﻔﺮﯾﺢ / تصاویر
از ﺷﻤﺨﺎل ﺗﺎ ﺳﻘﺎﻟﮑﺴﺎر; ﻫﯿﺠﺎن و ﺗﻔﺮﯾﺢ / تصاویر

صفحه‌ها

اشتراک در پایگاه اطلاع رسانی ورزشکاران همدان RSS