هرکسی تعریفی دارد از زندگی. خیلی ها زندگی را در هیجان می بینند. می گویند اگر در زندگی هیجان را تجربه نکنند، زندگی بی حاصلی داشته اند. هیجان را خیلی ها در خطر تعریف می کنند. خطرکردن برایشان همان زندگی کردن است. می خواهند کارهایی بکنند که همه انگشت حیرت به دهان بگیرند. شجاعتشان را تحسین کنند و به توانایی های انسان که مرزی برای پیشرفت نمی بیند احترام بگذارند.
سعی شده ورزش های خطرناکی که انجامشان خیلی دل و جرات می خواهد معرفی شوند؛ ورزش هایی که به آنها «اکستریم» یا مخاطره آمیز می گویند؛ ورزش هایی که انسان ها جانشان را کف دست می گیرند و برای انجامش به مهارتی بالا، اعصابی قوی، تمرکزی رخنه ناپذیر، سرعت عمل، آمادگی بی اندازه جسمانی و بیش از همه جرات احتیاج دارند. البته با پیشرفت تکنولوژی، ایمنی ورزش های اکستریم خیلی زیاد شده است اما زور هیچ تکنولوژی ای به طبیعت وحشی تنیده شده در تار و پود این شش ورزش نمی رسد؛ تو هم جرات داری امتحان کن!
غواصی در غار
غواصانی که در اعماق آب، در تاریکی نزدیک به مطلق غارهای زیر اقیانوس ها می شوند تا غیر از ارضای حس کنجکاویشان از دنیایی که بشر با همه پیشرفت هایش هرگز نتوانسته سر از همه اسرارش در آورد، بزرگ ترین ریسک را در زندگیشان می کنند. ورود به قلمرویی که نه محافظت شده و نه می شود محافظتش کرد. جایی که چشم مسلح هم به زور فاصله یک متری اش را می بیند. با دمای بسیار پایین که با کمک فشار شدید آب باعث می شود عضلات بدن منقبض شده و به زور حرکت کند.
آنقدر خطرناک هست که آدم بدون فکر به حیوانات درنده ای که حتی نمی شود دیدشان یا اگر دیده شوند فرصتی برای فرار از آنها وجود ندارد، از چنین کاری منصرف شود. تمام شدن اکسیژن که اصلا داستان دیگری دارد. همین است که موسسه بین المللی غواصی می گوید غواصانی موفق هستند که فقط زنده از آب بیرون می آیند.
راه رفتن روی طناب
این را همه قبول دارند که بندبازان سیرک های بزرگ فقط به خاطر مهارتشان است که سالم صحنه را ترک می کنند. حالا فرض کنید که در ارتفاعی 200 یا 300 متری ایستاده اید و قرار است بیش از 600 متر روی یک طناب باریک راه بروید. 600 متر را آدم عادی چند دقیقه طول می کشد طی کند، چه برسد به اینکه بخواهد روی یک طناب این کار را بکند.
این ورزش خیلی قدیمی است. یکی از مشهورترین کسانی که خطر این کار را به جان خریده مار یا اسپلترینی ایتالیایی است که در قرن نوزدهم از روی طنابی بر فرار آبشار نیاگارا رد شد. رکورد اما دست ریک والنداست که در جزایرکینگز در اوهایو، در ارتفاع 80 متری 610 متر را طی کرد و سالم به مقصدش رسید. او و امثال او نه فقط روی طناب های افقی راه می روند، بلکه خیلی وقت ها مسیری زاویه دار از یک ارتفاع خیلی بلند به ارتفاعی کوتاه تر را برای حرکت انتخاب می کنند.
هلی اسکی
اسکی بازها فرق اسکی روی برف های کوبیده شده پیست های استاندارد را با اسکی روی برف های پودری کوهستان های بکری که جز حیات وحش، هیچ انسانی مگر با هلی کوپتر به آنها دست نیافته می فهمند. سستی زمینی که زیر چوب اسکی هایتان است، اینکه ندانید دارید از روی گودال رد می شوید یا صخره ای برآمده و حرکتت برف های پشت سرتان که حتی می تواند منجر به بهمن شود، حالا گیریم که سالم به پایین کوه برسید. معلوم نیست بتوانید بار دیگر خود را به هلی کوپتر برسانید. سالانه عده زیادی حین ورزش جانشان را از دست می دهند یا گرفتار مصدومیت های دردناک می شوند.
یخ نوردی
یخ نوردان برای بالارفتن از دیواره های یخی روی تخته سنگ های عمودی هیچ ایستگاه و گیره ای که دستی به آن بگیرند یا پایشان را رویش محکم کنند ندارند.
اصطکاک کم یخ هم مزید بر علت شده تا میزان لغزش حین بالا رفتن به حداکثر برسد. هوا اگر آفتابی باشد، یخ ها آرام آرام آب می شوند. اگر خیلی سرد باشد، بزرگ می شوند و نمی شود از آنها به راحتی بالا رفت. از آنجایی که یخ نوردی در شرایط کاملا عمودی انجام می شود، جاذبه با حداکثر نیرو یخ نورد را به سمت خود می کشد که خود خستگی بی اندازه ای در عضلات یخ نورد به وجود می آورد. این خستگی هم ضریب اشتباه را بالا می برد و نتیجه اش می شود مرگ بیش از 800 یخ نورد در سال
بیس جامپینگ
BASE مخفف چهار کلمه انگلیسی به معنای ساختمان، دکل، پل و زمین است و بیس جامپینگ پریدن یا سقوط آزاد از هر کدام از اینهاست. آنها که عشق این کار را دارند می دانند باید از جاهایی بپرند که در دنیا وجود دارد. معروف ترینش را که دیگر حتما می شناسید؛ فلیکس بائو مگارتنر که پارسال رکورد پرش از بالاترین ارتفاع را زد و حتی دیوار صوتی را شکست. برای پیروزی در این ورزش لازم است فقط زنده بمانید. این ورزش در بسیاری از نقاط دنیا ممنوع است.
ورزش های دیگری که قربانی می گیرند اما خیلی هم ترسناک نیستند
ایکس اسپورت خز شده؟
ارنست همینگوی، نویسنده مشهور آمریکایی روزی گفته بود: «فقط سه ورزش وجود دارد؛ گاوبازی، موتورسواری و کوهنوردی. بقیه فقط بازی هستند.» به نظر او چیزی که خطر نداشته باشد و انسان را وادار به تجهیز و پیشرفت حواس پنجگانه و شرایط فیزیکی اش نکند ورزش نیست. از دهه 1950 علاقه به ورزش های اکستریم که خیلی هایشان قدمتی به اندازه کهنترین تمدن های بشری دارند زیاد شد. حالا کار به جایی رسیده که X-SPORTS یا همان ورزش های مخاطره آمیز دسته بندی شده و حتی نهادهای نظارتی بر آنها وجود دارد. ورزش های مخاطره آمیزی که به هر شکلی جان انسان را به خطر می اندازند.
این ورزش ها البته به شدت کنترل و نظارت شده اند؛ طوری که دیگر آن درصدهای بالای مرگ و میر 20، 30 سال قبل را ندارند. با این حال نباید فراموش کرد که ورزشکاران این ورزش ها روحیه بی اندازه گستاخی دارند و دوست دارند مدام پیش بروند و پیشرفت کنند. با پیشرفت آنها، کنترل نهادهای نظارتی جا می ماند. برای همین است که خطر همیشه در کمین است. به لیست زیر که آمار مرگ و میر در آنها نسبت به گذشته خیلی پایین آمده نگاهی بیندازد.
Aggressive in Line
اسکیت اگرسیواینلاین: اسکیت هایتان را باز کنید و روی هرچه جز زمین صاف وجوددارد سر بخورید. نرده های راه پله ها، لبه پل ها، لبه استخرهای طبیعی و حتی لبه بلندترین برج های دنیا، چرخ است و یک میله نازک، لباس ایمنی را فراموش نکنید.
Mountain biking
دوچرخه سواری در کوهستان: جاهایی است در کوه ها که چنان شیبی پیدا می کند که نمی شود حتی رویش به راحتی خزید. چه برسد به اینکه بخواهید با دوچرخه آنها را طی کنید و از همه بدتر اینکه بخواهید در مسابقه با سرعتی با دوچرخه اول هم بشوید. مجبورید با دوچرخه تان از روی صخره ها هم بپرید. بهتر است وقتی این کار را می کنید به دره های مخوف زیر پایتان نگاه نکنید. یا اصلا چه کاری است؟ ولش کنید!
Street luge
لژسواری خیابانی: ظاهرش آن قدر خنده دار است که آدم باور نمی کند خطر هم داشته باشد. اما دارد. در شرایطی که انسان تعادل درستی ندارد و نمی تواند به راحتی بدنش را کنترل کند سرعتی بالا می گیرید و شیب های تند و البته پیچ در پیچ خیابان را طی می کنید. هرچه هم پوشیده باشید و به سر کرده باشید، از تصادف های مرگبار آن نمی شود گریخت.
Wingsuit flying
پرواز با لباس بالدار: اولین باری که بشر به فکر پرواز افتاد، لباسی شبیه یک پرنده برای خودش طراحی کرد. حالا آن روند رسیده به لباس های بالداری که آدم را شبیه خفاش می کند. بنایش خیلی شبیه بیس جامپینگ است با این تفاوت که مدل لباس شما باعث می شود مدت بیشتری در هوا معلق بمانید اما همین هم خیلی ریسک دارد. اولا باید آن قدر قوی باشید که بدون تکیه به هیچ تکیه گاهی خود را افقی و موازی با زمین نگاه دارید. آن هم در شرایطی که بادها این اجازه را به شما نمی دهند. کافی است ذره ای تغییر زاویه بدهید تا با سرعت به سمت زمین سقوط کنید و حتی فرصت نکنید چتر نجاتتان را باز کنید.
غیر از این مواردی که اشاره شدند، نباید ورزش های خطرناک دیگری از جمله اسکی روی آب های خروشان، شیرجه از روی آبشارهای مرتفع، موتوکراس در صحراهای وحشی، پاراگلایدینگ، بانجی جامپینگ، در ارتفاعات طبیعی، کایت سواری روی کوهستان و این قبیل ورزش ها را فراموش کرد.
چهل و چهارساله است و از سال سوم دبیرستان تا همین دو سال پیش ریاضی تدریس می کرد. او از دوران نوجوانی کار می کرد و خوب یادش است روزی را که از زیرزمین تولیدی که در آنجا مشغول به کار بود به کیوسک روزنامه فروشی رفت تا در بین اسامی قبول شدگان کنکور دنبال نام خودش بگردد.
پروانه سال 1367 با رتبه 200 وارد دانشگاه صنعتی شریف شد و در رشته ریاضی تحصیل کرد. 25 سال پیش با مردی ازدواج کرد که به گفته خودش بزرگترین و بهترین همراهش برای صعود به قله های بلند دنیا بوده است.
یکی از بهترین خاطره های زندگی پروانه، دعوت شدن به جشن تولد هفتاد سالگی رینهولد مسنر، کوهنورد شهیر ایتالیایی، در تابستان 2014 است؛ جشن کوچکی که فقط تعداد معدودی از بزرگترین چهره های کوهنوردی دنیا در آن حضور داشتند.
مسنر اولین کوهنوردی است که تمام 14 قله هشت هزار متری دنیا را صعود کرده است. البته پروانه نمی تواند خوشحالی اش را پنهان کند از اینکه نام برخی دیگر از زنان ایران هم - نسیم عشقی، بهترین زن دیواره نورد و زهره عبدالله خانی، بهترین زن یخ نورد ایران - در جمع کوهنوردان خارجی مطرح بوده است.
با پروانه کاظمی به گفتگو نشستیم و خواستیم از همیالیانوردی و صعودش به قله های بلند جهان برایمان بگوید.
ما هیمالیا را از طریق درس جغرافی دوران مدرسه می شناسیم و عکس ها و فیلم هایی که گاهی می بینیم. هیمالیا برای شما که در حال حاضر تنها زن هیمالیانورد ایران هستید چه تعریفی دارد؟
- اول این را بگویم که هیمالیانوردی فقط ورزش نیست، فراتر از ورزش است. شاید دیوانگی است. نوعی ماجراجویی است و مهمتر از همه شیوه متفاوتی از زندگی است. جایی بروی که ندانی قرار است چه اتفاقاتی برایت بیفتد. ندانی زنده برمی گردی یا نه. سالم به شهر بازمی گردی یا نه. خیلی ها به هیمالیا می روند ولی زود دلسرد می شوند چون این شیوه زندگی را نمی پذیرند ولی من دوستش دارم؛ عاشقش هستم. حتی وقتی به شهر برمی گردم در حال صعود ذهنی ام (می خندد).
تمام مدت مشغول تحقیق، مطالعه و برقراری ارتباط هستم تا بتوانم بهترین انتخاب را برای صعود بعدی ام داشته باشم. انتخاب کوه مورد نظر برای صعود از بین ریشته کوه های هیمالیا نباید با دیدن چند عکس و تعریف دیگران انجام شود. من مرتب اخبار کوهنوردی را دنبال می کنم. هنوز هم باید در این زمینه بیشتر کار کنم. باید با کوهنوردان و تیم های مختلف در ارتباط باشم. این ارتباط چه در زمان برنامه ریزی برای صعود و چه زمانی که در برنامه هستی بسیار مهم است. باید بتوانی با گروه ها و تیم های دیگر تبادل فکری داشته باشی تا کارهایت راحت پیش برود.
هیمالیا زیبایی ناب است؛ طبیعتی بی بدیل و یکتا که وقتی از ارتفاع هشت هزار متری رد می شوی یگانه تر هم می شود؛ جایی که معدود افرادی در دنیا شانس دیدن چشم اندازهایش را می یابند. نمی توان با کلمات توصیفش کرد و متاسفانه در ارتفاع بالا و سرما و یخبندان امکان عکاسی و فیلمبرداری چندانی هم وجود ندارد. نمی توانم آنچه را می بینم کامل توصیف کنم، فقط می توانم بگویم وقتی یک بار هیمالیا بروی، با وجود همه سختی ها، فشارها و خطراتی که دارد، افسونش رهایت نمی کند. وقتی به «بیس کمپ» (کمپ اولیه استقرار کوهنوردان) برمی گردی، فقط لحظه های منحصر به فردش برایت می ماند و چاره ای نداری جز اینکه منتظر بمانی تا صعودی دیگر...
چرا عکس ها و فیلم های خیلی کمی از صعود به قله های بلند جهان وجود دارد؟
- سرمای هوا به قدری است که گاه توان کار با دوربین برای فرد امکانپذیر نیست. گاهی از شدت برودت هوا اگر از دستگاه ها خوب محافظت نشود یخ می زنند یا باتری هایشان دشارژ می شوند.
بردن دوربین فیلمبرداری و عکاسی به ارتفاع بالا، آن هم در شرایطی که هر بار اضافه ای در آن ارتفاع کشنده است، کار بسیار سختی است. در ضمن باید آنها را در جاهای مختلف و گرم نگه داشت و گاهی به علت سختی شرایط جوی توان خارج کردن دوربین و عکس انداختن نیست. بارها شده است که کوهنوردان بدون آنکه بتوانند عکسی از صعود خود بیندازند به پایین آمده اند در حالی که تنها سند معتبر برای اثبات صعود به قله همین عکس است.
در یکی از صعودهایم دوربین را ساعت ها در گردن و زیر لباس پر حمل می کردم ولی آن بالا دیدم یک تکه یخ شده است. مجبور شدم در لباس بیسم (لایه اولیه لباس کوهنوردی) نگهش دارم. یک تکه فلز یخ زده مدت ها به بدنم چسبیده بود تا یخ آن آب شود و بتوانم چند عکس بگیرم.
در مسیر صعود قله کانچن جونگا به دلیل عفونت شدید گلو ساعت یک نصفه شب در چند صد متری قله تصمیم به برگشت گرفتم و متاسفانه شرپایی (راهنمای محلی) که همراهم بود با من نیامد. به تنهایی از ارتفاع هشت هزار متری تا بیس کمپ را یکسره آمدم؛ مسیری که در حالت عادی سه روز طول می کشد. از شکاف های عمیق و مسیرهای خطرناک رد می شدم. خطرات جدی هم برایم پیش آمد اما خوشبختانه به خیر گذشت. در چنین شرایطی اصلا امکان عکاسی وجود ندارد، تنها بحث حفظ جان است و دیگر هیچ.
بله، خب همین است. وقتی جایی می روید که آنقدر عجیب و خاص است، حق هم دارید چیزهایی را ببینید که دیگران نتوانند ببینند. تا چه زمانی می خواهید به هیمالیانوردی ادامه دهید؟ برنامه بعدیتان چیست؟
- مطمئنا در سال 94، برنامه صعود یک کوه هشت هزار متری را خواهم داشت ولی از الان نمی توانم بگویم کدام قله. به شرایط جوی کوه ها، تعداد تیم های صعودکننده و شرکت های خدمات دهنده و مهم تر از همه به وضعیت مالی ام بستگی دارد.
صادقانه بگویم، نمی دانم تا چه زمانی هیمالیانوردی را ادامه خواهم داد! من هر کاری را تا زمانی انجام می دهم که از آن لذت ببرم. مدت ها معرق کار می کردم. استادم بی نظیر است. همیشه به من می گفت تو خیلی خوب پیش می روی ولی در این کار نمی مانی. استادم که از ایران رفت، لذت معرق برایم کم شد و دیگر کار نکردم. قبل از کوهنوردی هم سال ها بدمینتون کار می کردم اما بعد از مدتی به دلیل انجمن بدمینتون بانوان و حاشیه های این بازی، آن را رها کردم. کوه هم همین است. برای همین همه تلاشم را می کنم که کوهنوردی ام آلوده هیچ چیز نشود.
نه به صعود به قله به هر قیمتی فکر می کنم و نه انتخاب قله هایم بر مبنای سختی و آسانی و شانس صعود است. گاهی دیگران به من توصیه می کنند کوهی را انتخاب کنم که بتوانم حتما صعود کنم و به اصطلاح ریسک کمتری داشته باشد ولی من فقط می خواهم از کوه لذت ببرم. با کوهستان معامله نمی کنم! شاید در بین همه کوه هایی که رفته ام آمادابلام را که شش هزار و هشتصد متر است بیشتر از بقیه دوست داشته باشم. دلم می خواهد باز هم آنجا بروم. آمادابلام به تایید بسیاری، زیباترین کوه جهان است.
آما به زبان نپالی یعنی مادر و دابلام نوعی گردن بند زنان. این کوه دو یال گسترده به طرفین دارد که مانند تندیسی از یک مادر با آغوش گشوده به نظر می آیدو یخچال معلق و بسیار خطرناکی بالاتر از کمپ سه که مثل گردنبندی بر سینه این مادر است. به همین دلیل این نام برای آن انتخاب شده است.
اولین زنی هستید که نام تان به دلیل صعود به اورست (بلندترین قله جهان) و لوتسه (چهارمین قله بلند جهان) در مدت یک هفته، ثبت جهانی شده است. چطور موفق شدید در یک هفته به این دو قلعه صعود کنید؟
- صعود به اورست و دیدن جهان از بام آن آرزوی بسیاری از کوهنوردان جهان است. در جریان این صعود فکر می کنم توانسته باشم به طور مشخص به زن ها و دختران ایرانی بگویم که می توان به اورست هم صعود کرد، همان شعار همیشگی لیلا اسفندیاری: «زن ایرانی می تواند». من به این حرف لیلا باور دارم و خود لیلا برای من نمونه یک زن عاشق، صادق و پاک بود که زندگی اش را برای همین عشق گذاشت.
به همین دلیل صعود لوتسه را به او تقدیم کردم و در قله آمادابلام هم عکس لیلا را در دست داشتم چون چند ماه بعد از مرگ لیلا در گاشربروم، اولین صعودی بود که به تنهایی انجام دادم و باز تاییدی بر یکی از سخنان دیگر لیلا که: «می توانی، اما اگر بخواهی و به اندازه کافی بخواهی!» آمادابلام کوه فنی و سختی است. از ایران فقط دو مرد قبل از من توانسته بودند به این قله صعود کنند. من این کوه را به شیوه آلپی صعود کردم، یعنی بدون اینکه هم هوایی انجام دهم، یکسره تا قله رفتم.
در مورد اورست می گفتم... وقتی بعد از صعود اورست و لوتسه به بیس کمپ اورست رسیدم، یک مرد کوهنورد آمریکایی که فقط تا کمپ 2 رفته بود با حالت تمسخر گفت: «زن ایرانی؟ روی قله اورست؟» لحن زننده ای داشت. در جوابش گفتم: «نه فقط روی اورست؛ هم اورست و هم لوتسه!» چشمانش از تعجب گرد شده بود. به دوستش گفت: «این چه می گوید؟» ولی بعد از اینکه تایید او را دید، رفتارش با من عوض شد...
یک موضوع درباره اورست همیشه خیلی مهم است؛ اینکه اولین نفری که در هر سال به این قله صعود می کند کیست. این موضوع هر ساله بازتاب جهانی دارد. سال 2012، من اولین صعودکننده به اورست بودم و همین موضوع بازتاب رسانه ای گسترده ای در نپال و کشورهای اروپایی و آمریکا داشت اما در ایران نه!
لوتسه کنار اورست قرار دارد و معمولا اگر کسی بخواهد به هر دو صعود کند، بعد از صعود به اورست به بیس کمپ برمی گردد و بعد صعود به لوتسه را آغاز می کند ولی من زمانی که دور آخر صعود اورست را شروع می کردم برنامه داشتم که از کمپ 4 اورست، بدون بازگشت به بیس کمپ، به کمپ 4 لوتسه بروم و شرپایم هم موافقت کرد. یعنی تمام مسیر را بالای ارتفاع هشت هزار متر طی کردیم. وقتی به کمپ 4 لوتسه رسیدم کاملا توان و انرژی داشتم که با یک شب استراحت قله لوتسه را صعود کنم ولی کمی قبل از ما هوا خراب شده بود و 10 کوهنورد در مسیر اورست کشته شده بودند.
ما مجبور شدیم در کولاک وحشتناکی به سمت پایین کوه حرکت کنیم و به کمپ 2 بیاییم. به دلیل طوفان و کولاک چهار روز در کمپ 2 ماندیم، در حالی که تعدادی از کشته شدگان از دوستانم بودند و یکی یکی خبر کشته شدنشان را می شنیدم. وضعیت روحی و روانی بسیار نامساعدی داشتم. صدای مداوم هلیکوپترهای امداد و نجات و خبرهایی که لحظه به لحظه به ما می رسید حالم را دگرگون می کردم. چهار روز اصلا نخوابیدم. با اینحال بعد از چهار روز صعود را شروع کردم و مستقیما از کمپ 2 به کمپ 4 رفتم و روز بعد قله را صعود کردم. موفق شدم.
جالب اینجا بود که تماس هایی که از ایران داشتم همه از جنس یأس و ناامیدی بود: «تو نمی توانی. کشته می شوی. فقط می خواهی خودنمایی کنی. برگرد.» من می گفتم: «حالم خوب است، خودم می دانم حالم خوب است.» اساسا من فقط تا زمانی به صعود ادامه می دهم که سطح هوشیاری ام را از دست نداده باشم. حاضر نیستم به هر قیمتی صعود کنم.
پدر و مادرتان نگران نمی شوند؟
- مادرم زنگ زده بود، می گفت: «مادر جان، اولی را که صعود کردی، حالا حتما لازم است دومی را هم بروی؟ برگرد.» (می خندد) مادرم آن زمان حتی اسم کوه ها را درست نمی دانست. حالا ولی دیگر عادت کرده است.
از کوه آمادابلام بیشتر برایمان بگو.
- دو روز قبل از رفتن، کف دستم با شیشه برید. بریدگی خیلی عمیق بود و پنج بخیه خورد، طوری که همسرم گفت سفرت را کنسل کن. دستم بخیه داشت ولی رفتم. به شرپایم هم چیزی نگفتم. مدام از او پنهان می کردم تا با جدیت صعودمان را دنبال کنیم. روند بهبود زخم در ارتفاع متوقف می شود... دستم خونریزی می کرد. وقتی در کمپ 3 پانسمان دستم را عوض می کردم، شرپا متوجه شد و گفت باید برگردیم اما قبول نکردم. آمادابلام کوهی فنی است و مرتب با تبر یخ و ابزار فنی سر و کار داریم. با آسیب دستم شرایط سختی داشتم اما وقتی همه چیز تمام می شود، سختی هایش هم شیرین می شود؛ طوری که دلم می خواهد دوباره به این کوه زیبا و سرسخت صعود کنم.
در مسیر قله کانچن جونگا چه اتفاقاتی رخ داد؟
- کانچن جونگا از زیبایی حرف ندارد. اطرافت پر از کوه ها و یخچال های غول پیکر است. از بالای هشت هزار متر وقتی در حال انجماد هستی سوسوی چراغ های یک شهر (دارجیلینگ هند) را می بینی، جایی که مردم در خانه های گرم شان هستند و تو تنها آن بالای بالیی و در حال انجماد. این اتفاق نادری است که در دیگر ارتفاعات هشت هزار متری نمی افتد.
در کانچن جونگا تا هشت هزار و دویست متر بالا رفته بودیم اما به دلیل کُندی همراهانم دو بار مجبور به بازگشت شدم. بار سوم در ارتفاع حدود هشت هزار متری گلویم عفوت شدید کرد تا حدی که نمی توانستم نفس بکشم و تصور می کحردم دستاه اکسیژنم خراب شده؛ در حالی که دستگاه درست کار می کرد. از ساعت شش عصر تا یک نصفه شب با همین وضع یعنی تقریبا بدون اکسیژن بالا رفتم ولی دیگر نمی توانستم ادامه بدهم. بین این دنیا و آن دنیا بودم.
زنده بودم ولی می فهمیدم در حال یخ زدن هستم. به شرپا گفتم که برگردیم پایین و تازه اینجا بود که دعوایم با شرپا شروع شد. او می خواست برای گرفتن انعام بیشتر هر طور شده مرا تا قله ببرد. می گفت «تو می توانی، من مطمئنم». در نهایت هم با من نیامد و گفت که می خواهد منتظر دوستش بماند و با او برگردد. من با همان حال، تنها برگشتم پایین. یک جایی داخل شکاف بزرگی افتادم و بالاخره خودم را به کمپ 2 رساندم.
آنقدر خسته و بیمار بودم که با خودم می گفتم همین جا بمان و استراحت کن اما دوباره به خودم نهیب زدم: «پروانه، حالت خوب نیست. باید خودت را به پایین برسانی. تنبلی نکن. ادامه بده». نماندم. تا بیس کمپ رفتم و همان شب بهمن کمپ 2 را نابود کرد... اگر مانده بودم الان اینجا نبودم.
در طول روز چه تمریناتی انجام می دهید؟ چند ساعت ورزش می کنید؟
- الان نسبت به سال های قبل بدنسازی ام را سبک تر کرده ام. قبلا دوهای بسیار طولانی داشتم. نیمه ماراتن. الان روزی دو ساعت تا دو ساعت و نیم تمرین جدی دارم. 10 کیلومتر روی تردمیل می دوم. شنای قدرتی، تمرینات کششی و ... انجام می دهم. باید برای قوی کردن برخی از عضلاتم تمرین با وزنه را شروع کنم.
کجا ورزش می کنید؟
- در خانه. مگر تهران جایی برای دویدن دارد؟ اگر هم مکان هایی مثل باشگاه انقلاب باشند هم هزینه بالایی دارند و هم زمانی طولانی برای رسیدن به آنجا باید در ترافیک بمانم که اصلا برای من با زمان محدود و هزینه شخصی مقدور نیست. من همه تمریناتم را در خانه انجام می دهم. در سفری که به اروپا داشتم حسرت فضای شهری شان را می خوردم. چقدر فضا برای دویدن دارند، برای دوچرخه سواری. فضای امن و وسیع. در تهران نه می شود دوچرخه سواری کرد، نه می شود دوید.
به تنهایی ورزش کردن در خانه عادت کرده ام. برخی ها عادت دارند حتما باشگاه بروند یا حتما با موسیقی ورزش کنند اما من موسیقی هم گوش نمی دهم. یک ساعت می دوم و فقط فکر می کنم؛ به برنامه هایم، به کارهایی که باید انجام بدهم. این روند معمول زندگی ام شده است.
چند بار در سال کوه می روی؟
- هر هفته حداقل یک بار! زمستان ها اکثر تمرینات من در توچال است و تابستان ها گاهی به عنوان راهنما، تیم های خارجی را دماوند می برم. عَلم کوه را در بین کوه های ایران خیلی دوست دارم. گاهی چندین روز به تنهایی در منطقه علم کوه هستم و قله های مختلف را می روم. قبلا افرادی که مرا آنجا می دیدند، می گفتند: «تو دیوانه ای. تنها اینجا چه کار می کنی؟» اما من دیگر عادت کرده ام تنها کوه بروم. کوهنوردی زندگی من است.
هزینه های مالی هیمالیانوردی چقدر است؟
- هر برنامه بین 10 تا 30 هزار دلار، آن هم بدون در نظر گرفتن تجهیزات لازم. البته این حداقل هزینه است. کوهنوردان اروپایی با 60 هزار دلار اورست می روند و ما با 30 هزار دلار. معمولا شرکت ها، بانک ها و ... اسپانسر کوهنوردان می شوند.
در یکی از برنامه هایم نیمی از هزینه را باشگاه کوهنوردی ام، باشگاه اسپیلت، تقبل کرد. در یکی دیگر هم پدرم تا حدودی کمک کرد. بقیه را همیشه با کمک همسرم و تلاش های هر دومان مدیریت و پرداخت کرده ایم. در ایران کاملا از پیدا کردن اسپانسر ناامید شده ام اما شرکت های اروپایی راحت تر کمک می کنند. مثلا شرکت تولید لوازم کوهنوردی دویتر آلمان بخشی از وسیله های کوهنوردی مرا تامین می کند.
همینطور شرکت کفش بستارد اسپانیا. اما هزینه لوازم کوهنوردی فقط بخش کوچکی از هزینه های هیمالیانوردی است. بار مالی این برنامه ها بسیار زیاد است. می توانم بگویم که تمام هزینه ها را خودم و همسرم می پردازیم. کار می کنیم، وام می گیریم، وسایل اضافی، وسایل اضافی کوهنوردی ام را می فروشم. حتی دوچرخه ام را برای صعود به اورست فروختم و هنوز هم نتوانسته ام دوچرخه جدید بخرم، در حالی که دوچرخه سواری برایم بسیار ضروری است. تمام زندگی ام خرج کوهنوردی می شود. هزینه دیگری نمی کنم. به قول لیلا اسفندیاری، باید بخواهی و فقط بخواهی.
برای هیمالیا، زن و مرد متفاوت است؟ مهم است آنجا زن باشی یا مرد؟
- برای کوه نه! هر چند من معتقدم زن ها روند هم هوا شدن شان بهتر است چون درصد عضله شان کمتر است، اکسیژن کمتری مصرف می کنند. احتمال بروز اِدِم در زنان کوهنورد کمتر است. زنان موفق بسیاری هم در جهان داریم که نمونه شاخص آن خانم گرلینده کالتنبرونر است که تنها زنی است که همه هشت هزار متری ها را بدون اکسیژن کمکی صعود کرده است. زنی بسیار توانمند، جسور و تحسین برانگیز که نشنال جئوگرافیک او را در سال 2013 به عنوان ماجراجوی سال شناخت و خوشبختانه از دوستان خوب من است و دعوت ما را برای حضور در نمایشگاه باشکوهی که در دی ماه جاری با عنوان «کوه بانو» خواهیم داشت، پذیرفته است و به ایران می آید.
در نپال مشکلی برای زنان وجود ندارد و امنیت و احترام کامل برقرار است اما رفتار محلی ها و مسئولان با زن ها در رشته کوه های هیمالیای پاکستان با هیمالیای نپال متفاوت است. برای همین من هنوز به کوه های هشت هزار متری پاکستان نرفته ام. اگر هم روزی بروم ترجیح می دهم تنها نباشم.
کوه با پروانه کاظمی چه کرده است؟
- کوه نگرش مرا به زندگی به طور بنیادی عوض کرده و دنیای بسیار وسیع تر و زیباتری را نشانم داده است. می توانم بگویم که در همه ابعاد زندگی ام اثر گذاشته و از نظر روحی نقش بسیار سازنده ای برایم داشته است. ساده زیستی، ظرفیت بالا و تواضع اولین چیزهایی است که ما کوهنوردان می آموزیم. ما در مقابل عظمت کوه و طبیعت هیچ چیز نیستیم. کافی است سرِ سوزنی غرور داشته باشی؛ طبیعت بلافاصله نابودت می کند. در دشواری های زندگی هم همیشه کوه بوده که مرا نجات داده است. کوه به من آرامش می دهد، اجازه می دهد تمرکز کنم، درست فکر کنم و درست تصمیم بگیرم. اولِ حرف هایم گفتم که هیمالیا فراتر از ورزش است.
زیبایی و هیجانِ ناب است؛ هیجان روبرو شدن با اتفاقات جدید، پیش بینی ناپذیر و منحصر به فرد. در هیمالیا همیشه منتظرم تا دنیای جدیدی به رویم گشوده شود. حتی توچال هم بارها باعث ایجاد تحول در من شده است، چه برسد به هیمالیا. در این مسیر آدم های بزرگی دیده ام و آنقدر تجربیات متفاوتی داشته ام که از قبل قابل پیش بینی نبوده اند. یک نکته جالب درباره صعودهای هشت هزار متری بگویم: یکی از بزرگترین لذت ها در هیمالیا کتابخوانی است... هر چقدر با خودت کتاب ببری باز هم کم است. بهترین فرصت برای کتاب خواندن را در هیمالیا داری، چون ممکن است 20 تا 30 روز به دلیل شرایط جوی در کمپ هایی بمانی. نه اینترنت داری، نه لپ تاپ. فقط کتاب می خوانی و لذت می بری.
صعودها:
- تابستان 1389؛ صعود به قله موستاق آتا چین با ارتفاع 7546 متر - اولین زن ایرانی
- بهار 1390؛ صعود به قله ماناسلو، هشتمین کوه بلند جهان با ارتفاع 8163 متر - اولین زن ایرانی
- پاییز 1390؛ صعود با روش آلپی به قله آمادابلام با ارتفاع 6812 متر - اولین زن ایرانی
- بهار 1391؛ صعود همزمان به قله اورست (بلندترین قله جهان با ارتفاع 8848 متر) و قله لوتسه (چهارمین قله بلند جهان با ارتفاع 8516 متر) به فاصله یک هفته - اولین زن در جهان
- بهار 1392؛ صعود تا ارتفاع 8200 متری قله کانچن چونگا، سومین کوه بلند جهان با ارتفاع 8586 متر - اولین تلاش یک زن ایرانی
- بهار 1393؛ صعود تا ارتفاع 7300 متری کوه دائولاگیری، هفتمین کوه بلند جهان با ارتفاع 8167 متر - اولین تلاش یک زن ایرانی
- تابستان 1393؛ صعود به پنج قله بلند رشته کوه آلپ در کشورهای ایتالیا، فرانسه، سوییس، آلمان و اتریش
- صعودهای متعدد تابستانی و زمستانی به قله های دماوند، عَلم کوه، سبلان و دیگر کوه های بلند ایران
امروز صبح با مرکز 110 تماس حاصل شد و نیروهای انتظامی موضوع در را دست بررسی قرار داده و در منزلی که چندین جسد وجود داشت اعزام شدند.
وی افزود: این منزل واقع در خیابان رکنی بن بست گلزار قرار دارد که فرمانده انتظامی استان و دادستان استان همدان بلافاصله در محل حضور یافتند.
سرهنگ مرادی تصریح کرد: طبق اظهارات اولیه دختر این خانواده که اظهار می دارد من ساکن آذربایجان شرقی هستم امروز به همدان بازگشته ام و زنگ درخانه را زده ام اما کسی در را باز نکرد و هنگام ورود به منزل با بوی تعفن شدید مواجه شدم و بلافاصله با نیروی انتظامی تماس گرفتم.
وی خاطرنشان کرد: مجموعه انتظامی با ورود به این منزل با جسد چهار نفر مواجه شد که دو نفر از آنها زن و دو نفر نیز مرد بودند.
سرهنگ مرادی تصریح کرد: تمامی افرادی که کشته شده اند اعضای یک خانواده بودند و دو برادر، مادر و دختر این خانواده به قتل رسیدند همچنین پدر این خانواده چند سالی است که فوت کرده است.
فرمانده انتظامی شهرستان همدان تاکید کرد: صلاحی که قاتلان برای کشتن این افراد بکار برده اند، مشخص نبوده و نوع شی ءای که آنها به وسیله آن کشته شده اند در دست بررسی است و تحقیقات وسیع در این زمینه ادامه دارد.
وی گفت: دختر این خانواده اظهار می دارد خانواده وی در امر خرید و فروش گنج و عتیقه جات فعالیت داشته اند اما همچنان تحقفیقات ادامه دارد و امیدواریم با توجه به قرائن و دلایل موجود هر چه سریعتر موفق به شناسایی قاتلین و دستگیری آنها شویم.
منبع:ایسنا
جلال نصرپور در گفتگو با خبرنگار همدان ورزش؛ با اشاره به فعالیت هیئت های شهرستانی گفت: شهرستان های تویسرکان، نهاوند، بهار و ملایر از شهرستان های فعال هستند که توجه و فعال کردن سایر شهرستان های استان در برنامه توسعه این هیئت است.
وی با بیان اینکه جودو استان همدان از قطب های کشور است، بیان کرد: بیش از یک هزار و ۲۰۰ نفر در این رشته در همدان فعالیت می کنند.
رئیس هیئت جودو استان همدان در ادامه با اشاره به دعوت بانوان جودوکار همدانی به اردوی تیم ملی گفت: آذر کولیوند، مبینا عزیزی، زینب جلالوند، صبا کرمعلی و فاطمه آقاجانی از همدان جودوکاران دعوت شده به اردوی تیم ملی هستند.
نصر پور یادآور شد: استان همدان در جودوی بانوان یک سر و گردن از سایر هیئت های استان بالاتر بوده و بانوان همدان همیشه یک پای مسابقات، لیگ ها و اردوهای تیم ملی هستند.
وی همچنین در بخش دیگری از سخنان خود با اشاره به حضور موفقیت آمیز مربیان کره ای در همدان اظهار داشت: مربیان کره ای به مدت یک هفته در همدان از سنین نوجوانان تا بزرگسالان جودوکار و مربیان را به صورت کاملا حرفه ای آموزش دادند.
رئیس هیئت جودو استان همدان با بیان اینکه استقبال از این مربیان بسیار چشمگیر بود و در سالن تختی همدان بیش از ۲۰۰ نفر را به دلیل تکمیل شدن ظرفیت نتوانستیم وارد سالن کنیم، افزود: از سراسر استان همدان برای استفاده از آموزش این مربیان استقبال شده بود.
نصر پرو با بیان اینکه سطح مربیان کره ای بسیار بالا بود، گفت: این مربیان همچنین برای آموزش چند روزی به شهرستان بهار سفر کردند.
وی عنوان کرد: برای آنکه در آینده در رشته جودو حرفی برای گفتن داشته باشیم باید از امروز حرکت و آینده سازی و پشتوانه سازی کنیم.
انتهای پیام/
مجید مشایخی پور در گفتگو با خبرنگار همدان ورزش؛ با اشاره به حضور تیم هندبال پاس همدان در مرحله نهایی لیگ هندبال اظهار داشت: خوشبختانه در مرحله نیمه نهایی لیگ هندبال که در همدان برگزار شد، تیم هندبال پاس همدان با کسب نتایج قابل قبول به عنوان تیم اول به مرحله نهایی لیگ هندبال صعود کرد.
وی افزود: تیم های کاشان و فیروزآباد فارس نیز از دیگر گروه ها به همراه تیم هندبال پاس همدان و پدافند تهران به مرحله نهایی صعود کردند.
رئیس هیئت هندبال استان همدان با بیان اینکه باید در مرحله نهایی لیگ دسته یک هندبال کشور پاس همدان به مصاف رفاهی کاشان برود، گفت: این دیدار سه شنبه ۱۲ اسفند در همدان برگزار می شود که تمامی تیم های حاضر در این گروه نسبت به نحوه برگزاری مسابقات به فدراسیون اعتراض کرده اند.
مشایخی پور با بیان اینکه به فدراسیون پیشنهاد شده بود که این مسابقات به صورت متمرکز مانند مرحله قبل در یک استان برگزار شود، عنوان کرد: فدراسیون با ترتیب جلسه ای درباره این موضوع تصمینم گیری خواهد کرد.
مربی تیم هندبال پاس همدان با اشاره به نحوه صعود از مرحله نهایی گفت: چهار تیمی که به دور نهایی صعود کرده اند به طور دوره ای با یکدیگر مسابقه خواهند داد و در نهایت دو تیم از این چهار تیم به لیگ برتر هندبال کشور صعود خواهد کرد.
وی یادآور شد: احتمال اینکه تیم سوم نیز به لیگ برتر صعود کند وجوددارد که این موضوع بنا به تصمیم ریاست فدارسیون هندبال کشور گرفته خواهد شد.
رئیس هیئت هندبال استان همدان با اشاره به لزوم حمایت مسئولان از تیم هندبال پاس همدان بیان کرد: صعود تیم هندبال پاس همدان به لیگ برتر افتخار بزرگی برای ورزش استان است که امیدوار هستیم مسئولین استانی ما را حمایت کنند.
انتهای پیام/
51 نفر به علت استنشاق بیش از حد متعارف گازکلر در استان قم مسموم شدند. محمدجواد باقری رییس مرکز مدیریت حوادث و فوریت های پزشکی قم گفت: پس از دریافت اطلاعات اولیه این حادثه به مرکز اورژانس 115 استان که شب گذشته رخ داد، با توجه به تعداد نفرات اعلام شده، سریعا یک اتوبوس آمبولانس و پنج آمبولانس مرکز اورژانس در کمترین زمان ممکن به محل اعزام شد.
او گفت: تعداد 26 نفر از این افراد مسموم شده پس از دریافت خدمات اولیه فوریت پزشکی با توجه به شرایط عمومیشان جهت تکمیل مراحل درمان به سه مرکز درمانی سطح شهر منتقل شدند. همچنین 25 نفر دیگر از افراد توسط پرسنل و کارشناسان اورژانس 115 در محل استخر بصورت سرپایی درمان شدند و نیازی به انتقال فوریتی به مرکز درمانی پیدا نکردند.
باقری گفت: بر اساس آخرین اطلاعات دریافتی از مراکز درمانی، حال تمامی افراد منتقل شده به این مراکز رضایت بخش است.
او آبریزش چشم، سردرد و سرفه های ممتد همراه با بزاق را از علائم مسمومیت با گاز کلر عنوان کرد و گفت: بعضاً در برخی موارد حالت خفگی نیز بروز می کند.
به گزارش نافع، سرتيپ بسيجي محمدرضا نقدي رييس سازمان بسيج مستضعفين در هامش نامه ي دبير ستاد مردمي جايزه بين المللي باروت خيس بر حمايت همه جانبه بسيج از اين حركت روشنگرانه ي ظلم ستيز دستور دادند.
دستور رييس سازمان بسيج مستضعفين:
بسمه تعالي
معاونت فرهنكي اجتماعي بسيج
سازمان اردويي، راهيان نور و گردشگري بسيج
اينك كه ابوجهل ها و ابولهب هاي زمان به جنگ با چهره تابناك پيامبر اعظم (ص) آمده اند،
و اينك كه يزيديان دوران هزاران تير زهرآگين رسانه اي را بسوي حسين (ع) پرتاب مي كنند،
و اينك كه ذلت مردان، پرچم سكوت و سازش و تسليم را در مقابل حراميان برافراشته اند،
با كمال ميل و هر مقدار كه مي توانيد از اين حركت روشنگرانه ي ظلم ستيز حمايت كنيد.
سرتيپ بسيجي محمدرضا نقدي
رييس سازمان بسيج مستضعفين
متن نامه ستاد مردمي جايزه بين المللي باروت خيس به سردار نقدي:
برادر انقلابي و بسيجي سردار نقدي
رييس محترم سازمان بسيج مستضعفين
سلام عليكم
همانگونه كه مستحضريد استكبار جهاني و در راس آنها، آمريكا و صهيونيزم با هدف قرار دادن باورها و انديشه ي پاك جوانان و با استفاده از امپراطوري رسانه اي سعي دارند حقايق عالم را در افكار عمومي، به گونه اي ديگر نشان داده و با استفاده از سلطه ي رسانه اي خود، همچون هاليوود، بزرگترين و بنيادي ترين ارزش هاي اخلاقي را در بين مردم جهان تخريب كنند. در سال هاي اخير نيز هاليوود با به استهزا گرفتن مقدسات مسلمانان سعي داشته ذهن و باورهاي جوانان آزادي خواه را به انحراف سوق دهد.
بر اين اساس بود كه جمعي از جوانان انقلابي و تشنه ي حقيقت كه دغدغه اي جز ظلم ستيزي ندارند بر آن شدند تا با اهداي جايزه تحقيرآميز باروت خيس، به دشمنان كوردل و ضد حقيقت، از زاويه اي ديگر جنايت هاي سلطه گران را بازخواني كنند و از اهداف پشت پرده ي آنها رمزگشايي نمايند. جريان مردمي باروت خيس با تكيه بر روشن بيني و آگاهي جوانان انقلابي تلاش مي كند دروغگويي هاي استكبار را براي مردم دنيا افشا نمايد و به آنها بفهماند كه مومنان و آزاديخواهان، آنان را بطور دقيق رصد و رفتارشان را تعقيب مي كنند و از ترفندهاي مزورانه ي آنها كاملا آگاهند.
گرچه انتظار مي رفت كه دستگاه هاي فرهنگي كشور به ويژه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي در برابر توهين هايي كه به مقدسات مسلمانان روا شد، ساكت ننشينند و مواضع شفاف خود را اعلام نمايند، اما جاي تعجب است كه نه تنها تاكنون هيچ اقدامي در اين خصوص صورت نگرفته، بلكه مطالبه تعدادي از جوانان انقلابي براي حمايت از اين جشنواره را نيز بي پاسخ گذاشته اند.
لذا با توجه به بررسي عملكرد بسيج در حمايت از اين گونه جريان هاي مردمي و خودجوش، و پشتيباني حضرتعالي از اين جريان مردمي موثر در سال هاي گذشته، درخواست داريم امسال نيز با حمايت هاي معنوي، در اجراي برگزاري جشنواره بين المللي باروت خيس كه قرار است در نيمه دوم اسفند ماه برگزار شود، ما را ياري نماييد.
سيد محمدياشار نادري
دبير ستاد مردمي جايزه بين المللي باروت خيس
به گزارش همدان ورزش؛ تیم نجات غریق و غواصی استان در مسابقات قهرمانی کشور نایب قهرمان شد.در مسابقات قهرمانی کشور که در استان مازندران برگزار شد که تیم مازندران قهرمان و تیم نجات غریق و غواصی استان همدان در رشته تیمی 90 متر امدادی در ساحل مقام دوم مسابقات و در رشته انفرادی (90 متر سرعت در ساحل )احسان طهماسبی مقام سوم این مسابقات را کسب نموده است .
به گزارش همدان ورزش؛ تیم شنای بانوان همدان از 7 اسفند ماه به مدت دو روز در مسابقات قهرمانی شنای کشور که به میزبانی استان تهران برگزار شد، حضور پیدا کرد.
تیم همدان در این رقابتها 1موفق شد نشان طلا، 3نقره و 3 برنز به دست آورد.
معصومه سهیل قدیمی فر در ماده 50متر قورباغه موفق به کسب گردن آویز طلا شد.
این ورزشکار همچنین در ماده های 200 و100متر آزاد و100متر قورباغه نشان نقره بدست آورد.
اعظم کیانی امین هم در ماده های 50متر کرال پشت، و100مترآزاد و 100متر قورباغه نشان برنز بدست آورد.
همچنین مقام دوم تیمی را هم معصومه سهیل قدیمی فر، اعظم کیانی امین، الهه هاده یی و مینا آودیی به خود اختصاص دادند.